سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرباز حریم ولایت



بانوی ایرانی ...

بانوی ایرانی

 



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

خاک پاشی احزاب اصلاح طلب بر آفتاب اندیشه ی امام - 2

تاختن به اصل مهم ولایت‌فقیه به‌طور مداوم در دستور کار حزب مشارکت قرار داشت چراکه محمدرضا خاتمی برادر رئیس دولت اصلاحات در کنگره پنجم حزب مشارکت نیز اعلام می‌دارد:« با هر تفسیری که از قانون اساسی داشته باشیم نمی‌توانیم منکر این امر شویم که رهبری بالاترین رکن نظام و دارای بیشترین اختیارات است و اولین زاویه جدایی بین اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران از همین‌جا ایجاد می‌شود.»[8]
 
وی همچنین در راستای اهداف حزب مشارکت برای محدود ساختن و سرانجام حذف جایگاه و اختیارات ولایت‌فقیه در نظام می‌گوید: «همچنین در تفسیر دمکراتیک از قانون اساسی ما معتقدیم نمی‌توان اختیارات هیچ رکنی از ارکان آن از جمله رهبری را فراتر از آنچه در قانون مشخص شده است تصور کرد و بر اساس این تلقی مردم‌سالارانه آنچه در قانون اساسی مشخص شده است سقف اختیارات است و نه کف و از طرف دیگر ولایت و قدرت رهبری نیز باید بر اساس اصول دیگر قانون اساسی و نهادهای برشمرده شده در قانون اساسی اعمال شود.»[9]
 
وی در ادامه با طرح مسئله ولایت مطلقه فقیه اظهار می‌دارد:«نکته چالش‌برانگیز دیگر در اینجا لفظ ولایت مطلقه در قانون اساسی است که فهم تاریخی و دلیل گنجاندن آن در یک اصل قانون اساسی ضرورت دارد و دانستن اینکه این لفظ در برابر کدام نگرش و گرایش قرار داشت و امروز چه تفسیری از آن می‌شود بسیار مهم است. بی‌تردید تفسیر این دو کلمه نباید به صورتی باشد که عملاً همه قانون اساسی لغو و بی‌فایده نشان داده شود و به‌گونه‌ای عمل شود که ولایت‌فقیه مافوق قانون است.
 
 در تفسیر منطقی و مناسب با شرایط ما، باید این عبارت را چنین تفسیر کرد که به دلیل غیبت معصوم و عدم امکان دست‌یابی ما به گوهر اصلی دین،زندگی مردم و حکومت نمی‌تواند به خاطر برداشت‌های فقها که اقتضای زمان و مکان در آن لحاظ نشده است تعطیل شود. بلکه ولایت مطلقه فقیه مسئولیت دارد تا در شرایطی که مصالح جامعه اقتضاء کند این مصالح را بر تفسیرها و برداشت‌های مضیق از فقه و دین رجحان دهد و احکام ثانویه را به نفع مردم و به هزینه تعطیلی احکام اولیه به نفع مردم جاری کند تا حکومت دینی به بن‌بست نرسد.»[10]
 
اما این اظهارات برخلاف دیدگاه حضرت امام (ره) است چراکه ایشان در مقام اختیارات ولی‌فقیه می‌فرماید: «همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتها شخص معینی نیست روی عنوان "عالم عادل" است.»[11]
 
علاوه بر نمونه‌های ذکرشده سعید حجاریان تئوریسین جبهه مشارکت نیز در مقاله‌ای که به مناسبت یکصدمین سالگرد مشروطه منتشر کرد، با بیان دیدگاه‌های خود در خصوص رهبری، جایگاه ولایت‌فقیه را مشابه جایگاه دیکتاتوری در نظام‌های شاهنشاهی، سلطنتی و طاغوتی اعلام کرده بود.[12]
 
درحالی‌که امام خمینی(ره) بارها به عدم دیکتاتوری در نظام ولایت‌فقیه اشاره داشته و فرموده بود: « مع‌الأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه‌های اسلام، گمان می‌کنند که اگر چنانچه «ولایت‌فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می‌شود. درصورتی‌که ولایت‌فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‌گیرد. اگر ولایت‌فقیه نباشد، دیکتاتوری می‌شود. آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس‌جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست‌وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.»[13]
 
این اظهارات حجاریان در حالی مطرح می‌شود که پیش از آن نیز شاهد نظریات ضد ولایت‌فقیه وی در نشریه کیان بوده‌ایم. وی با نام مستعار "جهانگیر صالح پور" در نشریه‌ی کیان، قرائت جدید طیف موسوم به چپ مدرن را از "ولایت‌فقیه" و سیستم حکومتی وابسته به آن تشریح می‌کرد. به‌طوری‌که برخی از اندیشمندان دینی که همان دوران به نقد مقالات وی در باب ولایت‌فقیه مشغول بودند، از آن مقالات به‌عنوان "مطالبی که به‌صورت رندانه‌ای پنبه ولایت‌فقیه را می‌زند " یاد نموده‌اند.[14]
 
سازمان مجاهدین و ضدیت با ولایت‌فقیه
 
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال 58 با به هم پیوستن 7 گروه فعالیت خود را آغاز کرد ولی بر اثر اختلافات داخلی که عمده آن‌ها بر سر مسئله ولایت‌فقیه بود سرانجام در سال 65 منحل شد. بخش محدودی از اعضای این سازمان از یک دوره رخوت مجدداً در سال 70 موفق به کسب مجوز قانونی فعالیت سیاسی در سراسر کشور گردید و با افزودن پسوند ایران به نام حزب سابق، با عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
 
پایبندی به قوانین و ولایت‌فقیه که یکی از بندهای مرامنامه سازمان مجاهدین انقلاب بود:« سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تشکیلات عقیدتی – سیاسی علنی است که با اعتقاد به مکتب حیات‌بخش و ضرورت اجتهاد زنده و زمان‌شناس در تطبیق خلاق مکتب با نیازهای هر مرحله از زمان و مقتضیات آن و با تأکید بر معارف اسلامی و منبعث از وحی که نمایندگان آن فقها، حکما، و عرفای بزرگ اسلامی می‌باشند، بر اساس اصول مندرج در مرامنامه و در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با پذیرش اصل ولایت‌فقیه برای تحقق اهداف تلاش می‌کنند.»[15] در عملکرد این گروه به‌طور آشکارا نقض شد؛ عمده عناصر این سازمان علیه ولایت‌فقیه سخن رانده و سعی در زیر سؤال بردن این مسئله نمودند.
 
از جمله می‌توان به اظهارات محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره داشت که می‌گوید: «اساساً قرار نیست در جامع? ما ولی‌فقیه به‌جای همه فکر کند و راه‌حل ارائه کند. لازم? چنین اعتقادی آن است که نهادهای دولتی و غیردولتی هیچ‌گاه فعال نشوند. زیرا در صورت فعال شدن، عرصه را بر روی فقیه تنگ می‌کنند.»[16]
 
این سازمان همچنین اختیارات ولی‌فقیه را محدود به قانون اساسی می‌داند و معتقد است ولی‌فقیه باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند. بهزاد نبوی، از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در این‌باره می‌گوید:«ولایت مطلقه در چارچوب تعیین‌شده مطلقه می‌باشد؛ چراکه اگر غیر از این باشد، اصلاً نباید قانون اساسی تدوین می‌گردید.»[17]
 
وی همچنین در جای دیگر در تفسیری شاذ از اندیشه امام (ره) اظهار می‌دارد: «آن ولایت مطلقه‌ای را که امام می‌فرمودند، استنباط ما این است که اختیارات حکومت اسلامی را مطرح کردند و نه اختیارات یک شخص واحد را.»[18]
 
این عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب (در دیدار با موسوی‌خوئینی‌ها مورخ 14/10/87) اظهار می‌دارد: «خاتمی وقتی رفت کاندیدا شود (موقع ثبت‌نام) بگوید که ولایت‌فقیه را تنها در چارچوب قانون اساسی قبول دارم و این یعنی محدود کردن رهبری. احمدی‌نژاد که عددی نیست، آن‌کس، آنجایی و آن مرکزی را باید تحت فشار بگذاریم که اصلی‌ترین نقش را دارد. بالاخره ما باید ببینیم با آقای خامنه‌ای چه‌کار کنیم!؟»[19]
 
یکی دیگر از اظهارات شاذ عناصر این سازمان مربوط به هاشم آغاجری عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب است که می‌گوید: «امروز فکر کردن در قالب مدیریت فردی خیلی کهنه شده یعنی اگر فکر کنیم در هزار? سوم میلادی یک فردی می‌تواند بنا به هر دلیلی یک جامعه را اداره بکند و رهبرش باشد و راه نشان دهد، اصلاً چنین تلقی‌ای نادرست و نامتعارف با واقع است.»[20]وی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز اظهار می‌دارد: «ما در دولت خاتمی یکی از پایه‌های ولایت‌فقیه را منهدم کردیم و با پیروزی موسوی در انتخابات همه پایه‌های ولایت‌فقیه را فرو خواهیم ریخت.»[21] 
 
محسن آرمین سخنگو و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز با تأکید بر انتخابی بودن ولایت‌فقیه می‌گوید:« قطعاً ولی‌فقیه بدون رأی مردم ولی‌فقیه نیست.»[22]
 
مصطفی تاج‌زاده از اعضای هیئت مؤسس و از نقش‌آفرینان اصلی این سازمان در تعریف ولایت‌فقیه این‌چنین می‌گوید: «ولایت‌فقیه "استبداد استدلالی" است و ارکان حکومت بازوان ولی‌فقیه‌اند و نه‌تنها قوای انتصابی، بلکه نهادهای انتخاباتی و حتی احزاب و مطبوعات نیز باید گوش‌به‌فرمان و در برابر او پاسخگو باشند. مطالبات رهبر مقدم بر مطالبات مردم است»[23]
 
وی در ادامه می‌افزاید:«عقل سلیم نمی‌پذیرد یک نفر با اختیارات مطلق در رأس حکومتی قرار گیرد که حق دخالت در همه زمینه‌ها را دارد و حتی دایره نفوذش فراتر از مرزهای ملی است. با وجود این حتی در برابر تصمیمات اشتباه خود نباید پاسخگو باشد.اگر تفسیر جدید اقتدارگراها از ولایت‌فقیه را صحیح بخوانیم، تدوین قانون اساسی و برگزاری همه‌پرسی درباره آن بیهوده بود.»[24]
 
ابوالفضل قدیانی از دیگر اعضای مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. وی طی پیامی به مناسبت سالگرد راهپیمایی فتنه گران در روز 25 خرداد 88 می‌گوید: «کدام ناظر منصفی است که به ولایت‌فقیه بنگرد و آن را با سلطنت فقیه یکی نپندارد؟... گنجاندن ولایت‌فقیه در قانون اساسی برآمده از سال‌ها مبارزه و فداکاری را به‌راستی باید «فاجعه انحراف» نام نهاد.... مطابق تئوری ولایت مطلقه فقیه انسان هرگز عاقل و بالغ نشده و به آن میزان از رشد نمی‌رسد که بتواند در امور اجتماعی – سیاسی اعمال‌نظر کرده و استیفای حق کند و اساساً در حوز? عمومی و در مقام بهره‌مندی از حق تعیین سرنوشت، مردم شرعاً محجور و طبعاً نیازمند ولی و قیّم محسوب می‌شوند. الحق که اهانتی از این سخیف‌تر را نمی‌توان روا داشت که یک فقیه قیم و ولی یک ملت قرار گیرد.»[25]
 
اما حضرت امام (ره) در جواب امثال قدیانی می‌فرماید: «شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمی‌فهمند اسلام چه است؛ نمی‌فهمند فقیه چه است؛ نمی‌فهمند که ولایت‌فقیه یعنی چه. آن‌ها خیال می‌کنند که یک فاجعه به جامعه است! این‌ها اسلام را فاجعه می‌دانند، نه ولایت‌فقیه را. این‌ها اسلام را فاجعه می‌دانند، ولایت‌فقیه فاجعه نیستولایت‌فقیه، تَبَع اسلام است.»[26]
 
 
ابوالفضل قدیانی از اعضای مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: « گنجاندن ولایت‌فقیه در قانون اساسی برآمده از سال‌ها مبارزه و فداکاری را به‌راستی باید «فاجعه انحراف» نام نهاد.» اما حضرت امام (ره) در جواب امثال قدیانی می‌فرماید: «شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمی‌فهمند اسلام چه است؛ نمی‌فهمند فقیه چه است؛ نمی‌فهمند که ولایت‌فقیه یعنی چه. آن‌ها خیال می‌کنند که یک فاجعه به جامعه است! این‌ها اسلام را فاجعه می‌دانند، نه ولایت‌فقیه را. این‌ها اسلام را فاجعه می‌دانند، ولایت‌فقیه فاجعه نیست. ولایت‌فقیه، تَبَع اسلام است.»
 
کارگزاران سازندگی و عدم التزام به ولایت‌فقیه
 
حزب کارگزاران سازندگی به‌عنوان اولین حزب دولت ساخته پس از انقلاب به شمار می‌رود که پس از روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی به‌عنوان رئیس‌جمهور تشکیل شد. اعضای حزب هرچند بر اصل نظام جمهوری اسلامی، جمهوریت و اسلامیت و ولایت‌فقیه نیز تأکید دارند اما بعضاً در عمل عکس آن را نشان داده‌اند همان‌گونه که در اساسنامه حزب نیز اشاره‌ای به تبعیت از ولایت‌فقیه نشده است.
 
ولایت‌فقیه در دیدگاه هاشمی رفسنجانی به‌عنوان پدر معنوی حزب کارگزاران سازندگی از جایگاه زمینی برخوردار است. وی که در یک برهه از تاریخ انقلاب اسلامی، ضمن دفاع از نظریه نصب و آسمانی بودن منشأ مشروعیت ولایت‌فقیه، آن را امتیاز شیعه و حلقه‌ای از حلقه‌های انقلاب‌های آسمانی می‌داند و می‌گوید: «این امتیاز شیعه است. ولایت را یک‌چیز آسمانی می‌بینیم. حکومت و ولایت، صلاحیت شرعی می‌خواهد.»[27] در آستانهِ انتخابات نهم ریاست جمهوری طی مصاحبه‌ای در این خصوص می‌گوید: « ولی‌فقیه را خدا تعیین نکرده و ممکن است تعداد زیادی فقیه، این شرایط را داشته باشند؛ بنابراین انتخابات از رهبری شروع می‌شود. در تفکر امام(ره) و تفکر ما - که تفکر دینی است - وقتی کسی می‌خواهد سرنوشت مردم را در اختیار بگیرد و در امور مردم دخالت و قانون‌گذاری کند، به اجازه مردم احتیاج دارد و این اجازه با انتخابات شکل می‌گیرد»[28]
 
عدم التزام به ولایت‌فقیه توسط هاشمی مسئله‌ای است که فرزند وی مهدی هاشمی نیز در مصاحبه‌ای که با بیژن فرهودی، خبرنگار وقت صدای امریکا در لندن انجام داده و در وب‌سایت “کیهان لندن” منتشر شده به آن اذعان دارد. وی در پاسخ به سؤالی که می‌پرسد "حتماً به‌عنوان یکی از اعضای وابسته به این نظام، به ولایت‌فقیه معتقد هستی؟" می‌گوید:
 
«نه، التزامی به ولایت‌فقیه ندارم، پدرم هم مخالف است. به گفته پدرم این موضوع دارای اشکال است. او در یک سخنرانی به این نکته اشاره کرده اما اگر بگویم با نظام جمهوری اسلامی مخالفم دروغ گفته‌ام....اشکال این بخش از قانون اساسی این است که در آن اشاره شده که ولایت‌فقیه نباید زمان داشته باشد. اگر ولی‌فقیه هشت یا ده سال بماند خبرگان کار خود را به‌خوبی انجام نمی‌دهد. قانون اساسی ما به خاطر این موضوع مشکل دارد.»[29] و یا اینکه هاشمی در ماه‌های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری دهم، طرح مسئله‌ی «شورای فتوا» یا شورای رهبری را مطرح می‌کند.
 
از دیگر کارگزارانی‌هایی که با چرخشی آشکار در اعتقادات، مسئله ولایت‌فقیه را مورد مناقشه قرار می‌دهند حسین مرعشی برادر همسر آقای هاشمی رفسنجانی و از اعضای هیئت مؤسس و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران است. وی طی مصاحبه‌ای با حمله به اصل ولایت‌فقیه و توهین تلویحی به رهبر معظم انقلاب(دام‌ظله)، می‌گوید: « قرار نبوده عده خاصی فکر کنند به خداوند نزدیک‌ترند و به ارزش‌ها نزدیک‌ترند و دین بر مدار آن‌ها می‌چرخد و نتیجه بگیرند که باید بلامنازع دولت را در دست گیرند. این‌ها موضوعاتی است که در عمل اتفاق افتاده و علت آن هم پاره‌ای از اشتباهات! یا پاره‌ای از ضرورت‌ها بوده است.»[30]
 
وی در ادامه با بیان بی‌اعتقادی اصلاح‌طلبان به حکومت دینی و اعتقاد به عرفی بودن حکومت می‌گوید: «اصلاح‌طلبان حکومت را عرفی می‌دانند ولی بخش افراطی اصولگرایان، منشأ ماورای بشری برای حکومت قائل هستند. معتقدند حکومت از سوی خدا به رهبری تفویض شده و خبرگان، تنها ایشان را کشف می‌کنند. ما معنی این حرف را نمی‌فهمیم!»[31]
 
فائزه رفسنجانی، علاوه بر اینکه دختر بنیان‌گذار اصلی حزب کارگزاران سازندگی است، از اعضای هیئت مؤسس حزب کارگزاران به شمار می‌رود که در زمان تشکیل این حزب، مسئولیت شاخه زنان حزب را نیز بر عهده داشته است. وی در اعتراض به افزودن عبارت‌هایی به متن مصاحبه‌اش با نشریه نسیم بیداری گفته است: «از قول من نوشته شده "مقام معظم رهبری"، من اصلاً توی عمرم اینو نگفتم، همیشه میگم آقای خامنه‌ای! » فائزه هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود افزوده است: «"از قول من نوشتند که "آقای هاشمی، یار امام بوده"، درحالی‌که من اصلاً به آقای خمینی نمی‌گفتم امام، همیشه می‌گفتم و الآن هم میگم آقای خمینی»[32]!
 
اما حذف کردن لفظ «امام» از دایره‌المعارف ادبیات سیاسی کشور مربوط به پس از رحلت امام خمینی است که هاشمی رفسنجانی در خطبه دوم اولین نماز جمعه پس از رحلت حضرت امام اظهار می‌کند: «مانمی‌خواهیمبعدازرحلتامام خمینیبهجانشینایشان"امام"بگوییم».[33] این اظهارنظر آقای رفسنجانی و نیز دخترش این امر را بر اذهان متبادر می‌کند که ایشان به لحاظ تئوریک به نظریه امت-امامت اعتقادی نداشته و ندارد.
 
در این میان محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی و از متهمان فتنه 88 در جلسه محاکمه عوامل اغتشاشات با اظهار ندامت از آنچه علیه نظام و رهبری انجام داده‌اند به اشتباهات خود اذعان داشته و با تأکید بر اینکه رهبری مانند عضوی از پازل قانون اساسی است و می‌تواند جلوی دیکتاتوری، رئیس‌جمهور و ارتش را بگیرد گفت: « دو اصل مهم ولایت‌فقیه و نظام اسلامی بی‌رحمانه مورد هجمه برخی گروه‌ها و جریانات حزبی قرار گرفت.... این نقش مطلقیت را اگر نپذیریم با وجهه ولایت رسول‌الله در تعارض است... به دلیل زاویه گرفتن از ولایت‌فقیه ما دچار نوعی نفاق شدیم و ظاهر و باطن ما متفاوت شد و در این نقطه قرار گرفتیم... در اینجا اعتراف می‌کنم کسانی که می‌خواهند مطلقیت ولایت‌فقیه را سلب کنند معنویت نظام را می‌گیرند.»[34]
 
کلام آخر
 
تمام آنچه گفته شد و آنچه می‌توان از ده‌ها مصداق دیگر به آن افزود همگی در حالی بیان می‌شود که روزگاری جبهه گیرندگان در مقابل ولایت‌فقیه خود از مدعیان خط امام بوده و بعضاً هنوز نیز این ادعای پوچ را با خود یدک می‌کشند. در کنار این اظهارات نمی‌توان از شعارهای ساختارشکنانه این طیف در جریان انتخابات 88 نیز چشم پوشید که برخلاف اندیشه امام مبنی بر ایجاد نظام مبتنی بر ولایت‌فقیه خواهان حذف اصل ولایت‌فقیه از ساختار نظام شدند و شعار« مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» سر دادند.*
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]http://fararu.com/fa/news/21899/
[2]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9004190891
[3]ماهنامه کیان- آبان77
[4]http://javanonline.ir/fa/news/701630
[5]مجله کیان، شماره 13، سال سوم، تیر - مرداد 1372، ص 27
[6]http://siasi.porsemani.ir/node/1669
[7]http://www.resalat-news.com/fa/PrtNews.aspx?code=193123&k=1
[8]http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8207240017
[9] همان
[10] همان
[11] ولایت فقیه امام خمینی، چاپ 23، 1390، ص51
[12]http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8806181213
[13] صحیفه امام خمینی، ج 11، ص 22
[14]روزنامه کیهان 2/2/80
[15]نوذری، عزت­الله؛ تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید شیراز، 1380، ص 266
[16]عصرما، ش 6
[17]کیهان، 4 دی 75، ص 2
[18]رسالت، 27/11/1375
[19]http://ramzeobour.ir/خاتمی-25-خرداد-88-باورکنید-نقطه-فشار-به-رهبر
[20]رسالت، 18/9/1378
[21]http://ramzeobour.ir/خاتمی-25-خرداد-88-باورکنید-نقطه-فشار-به-رهبر
[22]انتخاب، 3/8/1379
[23]http://www.ettelaat.net/08-oktober/news.asp?id=32544
[24] همان
[25]http://www.kaleme.com/1391/03/25/klm-103604/?theme=fast
[26] صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 221
[27] پیام شاهدان 24/12/59 به نقل از نشریه پرتو سخن، شماره373، 22/1/86
[28] ایسنا 11/11/83
[29]http://kayhanlondon.biz/fa/1393/05/29
[30]http://snn.ir/mobile/mobiledetail/News/379276/188
[31] همان
[32]http://www.jahannews.com/vdcbw0b80rhb0zp.uiur.html
[33]http://www.jahannews.com/vdcdjo0fzyt0zs6.2a2y.html
[34]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805101326
 
*سعیده پزشکی، کارشناس مسائل سیاسی/انتهای متن/

منبع : برهان



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

خاک پاشی احزاب اصلاح طلب بر آفتاب اندیشه ی امام - 1

مسئله‌ی ولایت‌فقیه از منظر امام خمینی (ره) جایگاه ویژه‌ای دارد و در مقابل نگاه‌های حداقلی، نگاه حداکثری را تبیین می‌نماید. حضرت امام (ره) برای ولی‌فقیه همان اختیاراتی را قائل است که پیامبر (ص) و ائمه (ع) در اداره‌ی جامعه داشتند.
گروه سیاسی/ سعیده پزشکی؛ پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، نظام سیاسی جدیدی تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در ایران شکل گرفت. نظام سیاسی‌ای که مبتنی بر نظریه ولایت‌فقیه در عصر غیبت امام زمان (عج) است. بدین‌صورت که مطابق آن، فقیه عادل با رأی غیرمستقیم مردم در رأس قدرت سیاسی قرار می‌گیرد و عهده‌دار و ضامن اسلامیت نظام می‌شود. بُعد جمهوریت نظام نیز با حضور مردم در عرصه‌های مختلف بر اساس قوانین مندرج در قانون اساسی بروز و ظهور می‌یابد.
 
مسئله ولایت‌فقیه از منظر امام خمینی (ره) جایگاه ویژه‌ای دارد و در مقابل نگاه‌های حداقلی، نگاه حداکثری را تبیین می‌نماید. حضرت امام (ره) برای ولی‌فقیه همان اختیاراتی را قائل است که پیامبر(ص) و ائمه(ع) در اداره جامعه داشتند. درحالی‌که برخی سعی دارند ولایت‌فقیه را امری قانونی، زمینی و انتخابی معرفی کنند حضرت امام ولایت‌فقیه را امری کشفی، مطلقه و در سلسله معصومین می‌داند.
 
اما مسئله ولایت‌فقیه خصوصاً از نوع مطلقه آن، یکی از مقولاتی است که از همان ابتدای انقلاب مورد مناقشه برخی جریان‌ها قرار گرفته است. مصداق بارز آن را می‌توان در میان برخی جریان‌ها و گروه‌های مختلف اصلاح‌طلب (که در نوشتار پیش رو مدنظر نگارنده است) مشاهده نمود.
 
حزب مشارکت و اعتقاد به حذف ولایت‌فقیه
 
حزب مشارکت حزب دولت ساخته‌ای است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 و پیروزی کاندیدای جریان موسوم به چپ شکل گرفت. آبشخور فکری این حزب که ریشه در محافل روشنفکری التقاطی همچون حلقه کیان، حلقه آیین و... دارد و نیز پدرخواندگان فکری این حزب که کسانی چون سروش، کدیور، مجتهد شبستری و... هستند و قرائت انسان‌مدارانه را از اسلام بیان می‌نمایند، باعث شد که مبنای رفتاری حزب مشارکت در اموری که برخلاف مصالح و مبانی نظام اسلامی بود قرار گیرد.
 
 بر اساس همین تفکر مشارکتی‌ها تأکید عمده بر جمهوریت نظام داشتند و اسلامیت نظام را که متن صریح قانون اساسی است نادیده انگاشتند. در همین راستا سعید حجاریان به‌عنوان عضو اتاق‌فکر این جریان، تحت تأثیر اندیشه‌های سروش و حلقه‌ی کیان، مدعی بود که ما مدافع جمهوریت نظام هستیم. وی طی مصاحبه‌ای با تأکید بر جمهوریت و هجمه بر اسلامیت نظام می‌گوید: «ما می‌گوییم نظام ما جمهوری اسلامی است. حال سؤال من این است که چند نهاد در کشور مدافع اصل جمهوری هستند و چند نهاد برای صیانت از اصل اسلامی بودن نظام تشکیل شده‌اند؟ حتی اگر نهادهای دولتی حامی بعد اسلامی بودن را در نظر نگیریم، شاهد نهادهای غیردولتی فراوانی هم هستیم.
 
اما چند نهاد دولتی و غیردولتی مدافع اصل جمهوریت نظام وجود دارد. از منبرها تا حوزه و نماز جماعت‌ها و... برای پاسداری از اسلامی بودن هستند اما کدام نهاد برای دفاع از جمهوریت تشکیل شده است؟ تنها در قانون اساسی تأکید شده است باید پاسدار اصل جمهوریت هم بود. در آن هشت سال هم تنها تلاشی که کردیم همان لوایح دوقلو بود که سرانجامی نداشت. آیا در این کشور برای دفاع از جمهوریت بودجه اختصاص یافته است؟ نهاد یا نیروی انسانی داریم؟ سرمایه‌گذاری صورت گرفته است؟ به نظر من کاری نشده است.»[1]
 
بند الف 2 از سند تأملات راهبردی جبهه مشارکت نیز، حاکمیت ایران را توتالیتر، اقتدارگرای نظامی و سلطانی معرفی کرده و با قدری ارفاق به بخشی از جریان حاکمیت ایران عنوان "دیکتاتوری لیبرال " داده است.[2]
 
این گزاره‌ها، گویای اندیشه‌ی حاکم بر حزب مشارکت است. بر اساس همین دیدگاه نیز مورد حمایت مخالفان خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند.
 
حسین حاج فرج اله دباغ معروف به عبدالکریم سروش که به‌عنوان سرچشمه فکری مشارکتی‌ها به شمار می‌رفت در خصوص ولایت‌فقیه اعتقاد داشت :«در حیطه ولایت باطنی، رابطه مرید و مرادی برقرار است، اما در حیطه ولایت سیاسی، حتی ائمه هم وجوب اطاعت ندارند، چه برسد به فقیه. مردم می‌توانند بر امام معصوم هم خرده بگیرند، انتقاد کنند و در جایی فرمانش را اطاعت نکنند.»[3]
 
انحراف عقیدتی عبدالکریم سروش بعدها تا جایی پیش رفت که ولایت‌فقیه را ناسازگار با دموکراسی دانست و گفت: «تئوری ولایت‌فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولاً نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ‌کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت‌فقیه، عدالت بورزد چون همان‌گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد.
 
 پارساترین فرد هم اگر در رأس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت‌فقیه آیت‌الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود.»[4]
 
بر اساس تفکر حزب مشارکت دین مبنای مشروعیت حکومت نیست و به‌نوعی قائل به مشروعیت ولایت‌فقیه به‌وسیله‌ی قانون اساسی و انتخابی بودن ولی‌فقیه در عصر غیبت است. این دیدگاه تا جایی پیش رفت که طرحی همچون وکالت فقیه در برابر ولایت‌فقیه که اساس اندیشه سیاسی امام بود را ارائه دادند طرحی که پیش از آن اکبر گنجی در سال 72 طی مقاله‌ای با عنوان«مشروعیت، ولایت، وکالت» به تبیین آن پرداخته بود. وی می‌گوید: «لازمه ولایت‌فقیه به مفهوم انشایی این است که ولی‌فقیه انتخاب شده وکیل سیاسی مردم باشد و به نیابت از مردم اعمال ولایت کند و احکام وکالت را رعایت نماید، نقش اصلی در تعیین ولی امر و زمامدار با مردم است و هر کس از طریق اکثریت مردم طبق معیارهای اسلامی که همان معیارهای عقل نظری است انتخاب شود ولایت پیدا می‌کند. ولایت‌فقیه به مفهوم انشایی محصول قرارداد طرفینی است که بین مردم و ولی‌فقیه بسته می‌شود.
 
در ایجاب آن از طرف مردم و قبولش از طرف ولی‌فقیه است که طبعاً در آن رضای طرفین شرط خواهد بود. پس ولایت‌فقیه دینی وکالت سیاسی فقیه از طرف مردم در اداره امور امت و این مردم‌سالاری است.»[5]
 
عناد مشارکتی‌ها و افراطیون با ولایت‌فقیه که اساس اندیشه سیاسی امام راحل عظیم‌الشأن است را می‌توان در مجالس خصوصی، در لابه‌لای نوشته‌های مطبوعاتی، بیانیه‌های سیاسی و... مشاهده نمود. در اساسنامه حزب مشارکت نیز رنگ و بوی چندانی از ولایت‌فقیه نمی‌توان یافت و به‌عنوان ملاکی برای ورود اعضا به این حزب در نظر گرفته نشده است و وقتی از محمدرضا خاتمی دبیر کل حزب علت آن سؤال می‌شود، می‌گوید: « این بحث ولایت‌فقیه بخش‌های تئوری و نظری دارد که مورد اختلاف علماء می‌باشد و ما تفتیش عقاید را جایز نمی‌دانیم»[6]
 
مشارکتی‌ها در کنگره چهارم این جبهه،ضمن تعریف و تمجید فراوان از قانون اساسی زمان طاغوت به‌دلیل اقتباس از قانون اساسی مترقی !! بلژیک و تاختن کور و بی‌منطق به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، صرفاً به‌دلیل وجود اصل مترقی ولایت‌فقیه، به‌صورت رسمی اعلام کردند که چون تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از راه‌های قانونی امکان‌پذیر نیست فلذا باید از طرق غیرقانونی نسبت به تغییر قانون اساسی و حذف رکن ولایت‌فقیه از آن اقدام گردد.[7]
 
 
مشارکتی‌ها در کنگره چهارم این جبهه، ضمن تعریف و تمجید فراوان از قانون اساسی زمان طاغوت به‌دلیل اقتباس از قانون اساسی مترقی ! بلژیک و تاختن کور و بی‌منطق به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، صرفاً به‌دلیل وجود اصل مترقی ولایت‌فقیه، به‌صورت رسمی اعلام کردند که چون تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از راه‌های قانونی امکان‌پذیر نیست فلذا باید از طرق غیرقانونی نسبت به تغییر قانون اساسی و حذف رکن ولایت‌فقیه از آن اقدام گردد.
 


پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

مردمسالاری در منظومهی فکری امام خمینی(ره)

مردم‌سالاری دینی در اندیشه‌ی امام (ره) با نظریه‌ی امامت شیعی، که رابطه‌ی معلم و متعلم است، مطابقت دارد. از نظر ایشان، در این نظام، هم تجمع افراد دین‌دار شرط است و هم وجود روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی براساس گزاره‌های دینی شرط محسوب می‌شود. مردم‌سالاری دینی امام خمینی، حقیقتی است آرمان‌گرا و واقعیت‌محور.

گروه تاریخ برهان/ مجید میری؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، ایده‌ی حضور مستقیم دین در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی به صورت عینی نمود یافت و ایران را به عنوان کانون تحولات سیاسی‌اجتماعی جهان اسلام مطرح کرد و واکنش‌ها نسبت به ایده‌ای که تحت عنوان مردم‌سالاری دینی مطرح شده بود برانگیخت؛ ایده‌ای که حاکی از تحرک و پویایی نظام معرفتی اسلام و به ویژه شیعه است. این نوشتار می‌کوشد تا ایده‌ی مردم‌سالاری دینی را در منظومه‌ی معرفتی امام خمینی (رحمت الله علیه) تبیین و توصیف نماید.
 
در باب مفهوم مردم‌سالاری دو رهیافت متفاوت وجود دارد: اول، مردم‌سالاری به مثابه‌‌ی نظام و شیوه‌ی زندگی سیاسی و دوم، پرداختن به آن به عنوان فلسفه‌ی اجتماعی و ارزش‌های خاصی که ایجاب می‌کند. بر این اساس، مفهوم مردم‌سالاری در غرب مفهومی سیال است، اما آن هنگام که این مفهوم وارد نظام دانایی مسلمانان شد، دچار تغییرات و تحولات مفهومی مضاعفی گردید و به صورت مفهومی مستقل تحت عنوان «مردم سالاری دینی» ظهور و بروز یافت.
 
بسط و تشریح مفهوم مردم‌سالاری دینی پاسخ به سه سؤال را ضروری می‌سازد:
 
اول) میزان استقلال و آزادی فرد در نظام مردم‌سالاری دینی تا چه میزان است؟
 
دوم) مشروعیت این نظام چگونه است و پاسخ‌گو بودن آن در قبال شهروندان تا چه حد است؟ در این سؤال، موجه بودن کنش‌ها و واکنش‌های نظام مردم‌سالار دینی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.
 
سوم) در نظام مردم‌سالاری دینی، آیا قدرت مردم به عنوان حوزه‌های مستقل از قدرت سیاسی پذیرفته شده است؟ به عبارت دیگر، اصولاً قدرت مردم چه نسبتی با قدرت سیاسی دارد؟ در این پرسش، جایگاه عناصر نظارتی برای مهار و کنترل قدرت سیاسی به بحث گذاشته می‌شود.
 
پرداختن به این مباحث، دشواری‌های متعددی دارد، از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: ابهام مفهومی مردم‌سالاری دینی در اثر بدیع و نو بودن این پدیده، عدم تناسب دیدگاه‌های نظریه‌پردازان در این خصوص و به تبع آن، فقدان اجماع نظر نظریه‌پردازان در زمینه‌ی مردم‌سالاری دینی و...
 
اما به طور کلی، پس از احصای نظریاتی که مؤید مردم‌سالاری دینی هستند، وجوه مشترکی میان آن‌ها قابل ملاحظه است که عبارت‌اند از:
 
1. پذیرش محوریت دین در همه‌ی ابعاد زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی.
 
2. پذیرش حدودی از آزادی و استقلال فرد در نظام مردم‌سالاری دینی با استناد به قوانین عرفی یا شرعی.
 
3. اعتقاد به مشروعیت مبتنی بر شرع و رضایت مردم، چه از نوع الهی و چه از نوع الهی‌مردمی.
 
4. اعتقاد به جایگاه مهم نظارت و کنترل برای مهار قدرت سیاسی.
 
5. پذیرش نقش مردم برای مشارکت سیاسی در نظام مردم‌سالاری دینی، اعم از تبعی یا رقابتی.
 
6. اعتقاد به اجرای عدالت در نظام مردم‌سالاری دینی، البته با اندک اختلافی در مصادیق آن، با عنایت به نقش ویژه و برتر امام خمینی (رحمت الله علیه) در شکل‌گیری و تقویم و تداوم نظام معرفتی شیعه در عصر حاضر، خصوصاً به علت بنیان‌گذاری نظام مردم‌سالاری دینی.
 
تبعیت از قانون الهی یکی از راه‌های پیشگیری از هرج‌ومرج و خودسری‌هاست و برابری اجتماعی و سیاسی را در جامعه تأمین می‌کند و در این زمینه، هیچ فرقی میان افراد و زمامداران جامعه وجود ندارد. ایشان فرمودند: ‌«در مقابل قانون هیچ کس تفاوت ندارد و در صورتی که بی‌قانونی از زمامدار سر بزند، موجب عزل می‌شود.»
 
بر این اساس، بررسی نظریات امام خمینی (رحمت الله علیه) ضرورتی مضاعف می‌یابد. در اینجا دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه) در پاسخ به سه سؤالی که مطرح شد تبیین و تشریح می‌گردد.
 
امام خمینی در خصوص میزان استقلال و آزادی خود در نظام مردم‌سالاری دینی معتقدند که حکومت و حاکم، چنانچه پشتوانه‌ی آرای عمومی را با خود همراه داشته باشند، مجری احکام اسلام است. ایشان حکومت را متکی بر نظر مردم می‌دانند و میان خواست مردم و خواست الهی ارتباط برقرار می‌کنند:
 
«ما هم که حکومت اسلامی می‌گوییم، می‌خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه ملت باشد و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او بگوید که این‌هایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند.» (امام خمینی، ولایت فقیه و حکومت اسلامی، ص 27)
 
لذا نظریه‌ی ولایت فقیه در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه)، از یک سو، تبلور حاکمیت الهی و از سوی دیگر، بیانگر نقش و جایگاه والای مردم در نظام مردم‌سالاری دینی است که در یک کلمه خلاصه می‌شود: «حکومت دین یعنی حکومت قانون الهی.» (همان، ص 37)
 
تأکید امام خمینی بر قانون و اجرای آن، بیانگر این است که علاوه بر حاکم و مردم، قانون و قانون‌دانان نقش ویژه در این خصوص دارند:
 
«تدبیر امور عمومی و سیاسی زیر نظارت فقیه با تشریک مساعی افراد زیادی از متخصصان اداره می‌شود.» (همان، ص 501)
 
ایشان حتی موضوعیت حکومت در نظام مردم‌سالاری را از فقیه سلب می‌کنند و آن را منحصر به قانون الهی می‌دانند: «غیر از قانون کسی حکومت ندارد و برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه، نه غیرفقیه، همه تحت قانون عمل می‌کنند.» (صحیفه‌ی نور، ج 4، ص 204) لذا آنچه می‌توان نتیجه گرفت این است که مردم‌سالاری دینی مقید به مجموعه‌ی شرایطی است که از آن‌ها با عنوان قوانین الهی یاد می‌شود. البته باید در نظر داشت که منظور امام از تعهد به قانون، متضمن دو معناست. از یک سو، قانون الهی حامی حقوق شهروندان است و از سوی دیگر، حامی حقوق نظام اسلامی.
 
حال این سؤال مطرح می‌شود که این تناقض‌نما چگونه قابل حل است؟ این به ظاهر دوگانگی، از آنجا که هر دو را تابع یک قانون می‌داند، قابل حل است. در این خصوص، ایشان می‌گوید: «حقوق طبیعی برای اشخاص محترم است و حکومت اسلامی ضامن بهره‌مندی شهروندان از حقوق طبیعی‌شان می‌شناسد.» (صحیفه‌ی نور، ج 3، ص 48)
 
امام خمینی در پاسخ به پرسش دوم، مبنی بر منبع مشروعیت مردم‌سالاری دینی و نیز میزان پاسخ‌گویی آن در مقابل مردم، معتقد است که حق تعیین سرنوشت انسان غیرقابل سلب است. ایشان در خصوص حقوق متقابل دولت و مردم می‌فرمایند:
 
«اسلام در رابطه‌ی بین دولت و ملت، حدودی معین کرده است و برای هر یک بر دیگری حقوقی تعیین نموده است که در صورت رعایت آن، هیچ رابطه‌ی مسلط و زیر سلطه ایجاد نمی‌شود... هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع‌کننده دهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خودبه‌خود از مقام زمامداری معزول است و ضوابط دیگری وجود دارد که این مشکل را حل کند.» (صحیفه‌ی نور، ج 4، ص 189 و 190)
 
بر این اساس، از نظر ایشان، نقش و حقوق مردم در نظام سیاسی مد نظرشان تعیین‌کننده است و مشروعیت سیاسی را از مشروعیت دینی جدا نمی‌کند و اگر بحث نصب فقها را مطرح می‌کند، در جای دیگر، به نقش اساسی مردم در نظام اسلامی اشاره می‌نماید. بنابراین ایشان مشروعیت الهی و مردمی را مکمل هم می‌داند. امام خمینی در مورد موضوع نصب فقیه می‌فرماید: «اگر ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است... طاغوت وقتی از بین می‌رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب شود.» (صحیفه‌ی نور، ج 9، ص 235)
 
با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت که از نظر امام خمینی، میان مشروعیت دینی و مردمی، تعارضی وجود ندارد و فقدان هر یک، موجب نفی مشروعیت نظام مردم‌سالاری دینی می‌شود. در واقع در نظام مردم‌سالاری دینی، مردم مطابق قانون الهی سرنوشت خود را تعیین می‌کنند و فقیه در چارچوب همین قانون، پاسخ‌گوی شهروندان است.
 
مطابق سؤال سوم، این پرسش مطرح است که حوزه‌ی قدرت مردم چه نسبتی با قدرت نظام سیاسی دارد. از دیدگاه امام خمینی، قدرت مردم تعیین‌کننده است و این مسئله‌ای عقلی است:
 
«باید اختیار، دست مردم باشد. این یک مسئله‌ی عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد.» (‌روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ش 5496، سال 77، ص 15) این نظر، در سیره‌ی عملی ایشان نیز قابل ملاحظه است. ایشان در اوج مشروعیت دینی و مردمی، هرگز اندیشه‌ی خود را به مردم القاء ننمود: «تعیین نظام سیاسی با آرای خود مردم خواهد بود. ما جمهوری اسلامی را به آرای عمومی می‌گذاریم.» (صحیفه‌ی نور، ج 6، ص 107)
 
یکی دیگر از مفاهیم محوری اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه) موضوع نظارت مردم در نظام سیاسی است. بیان ایشان در این خصوص به این شرح است: «تمامی اقشار جامعه باید سفارش به حق کنند و نگذارند بر خلاف حق کسی عمل کند.» (صحیفه‌ی نور، ج 13، ص 244)
 
دیدگاه ایشان بر اساس توجه به امر به معروف و نهی از منکر است که از مبانی دینی، «النصیحه لِأئمه المسلمین»، «تواصوا بالحق» و «کلکم راع و کلکم مسئول» گرفته شده‌اند؛ عناصری که از آن‌ها با عنوان عناصر نظارت همگانی در اسلام یاد می‌شود. در مجموع، حکومت مد نظر امام خمینی، دارای مشروعیت الهی و مردمی است و در مقابل مردم پاسخ‌گوست و نظارت مردم بر آن امری بدیهی و عقلانی به شمار می‌رود.
 
عناصر مردم‌سالاری دینی در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی
 
1.عدالت: از منظر امام خمینی، عدالت به معنای حق و حقیقت و در مقابل ظلم و باطل است: «عدالت یعنی نه ظلم کردن و نه زیر بار ظلم رفتن... نه تحمل ظلم بکن و نه ظالم باش.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 148) البته این نگرش به معنای محدود شدن عدالت در حدود فضایل فردی نیست؛ بلکه بیانگر خصلتی اجتماعی است. ایشان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جمهوری اسلامی را تحقق عدالت می‌داند: «در جمهوری اسلامی، عدالت الهی سایه می‌افکند.» (صحیفه‌ی نور، ج 6، ص 525)
 
امام خمینی استقرار حکومت اسلامی برای بسط عدالت در جامعه را امری ضروری و لازم می‌داند و هدف رسالت انبیاء را برپایی توحید و عدالت معرفی می‌کند (در جست‌وجوی راه از کلام امام، ص 36).
 
امام خمینی مشروعیت الهی و مردمی را مکمل هم می‌داند. ایشان در مورد موضوع نصب فقیه می‌فرماید: «اگر ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است... طاغوت وقتی از بین می‌رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب شود.»
 
2.قانون و قانون‌مندی: یکی از مفاهیم اصلی اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه) موضوع قانون است: «حکومت اسلامی، حکومت قانون است... حاکم در حقیقت قانون است. همه در امان قانون‌اند. هیچ حاکمی حق ندارد بر خلاف مقررات و قانون شرع مطهر، قدمی بردارد.» (صحیفه‌ی نور، ج 2، ص 130)
 
طبق رویکرد ایشان، قانون باید منطبق با شریعت و موازین عدالت باشد که اگر چنین قانونی اجرا شود، هیچ اختلافی ایجاد نمی‌شود: «اگر همه روی مرز قانون عمل کنید، اختلاف دیگر پیش نمی‌آید.» (همان، ج 14، ص 245)
 
بر این اساس، تبعیت از چنین قانونی، یکی از راه‌های پیشگیری از هرج‌ومرج و خودسری‌هاست و برابری اجتماعی و سیاسی را در جامعه تأمین می‌کند و در این زمینه، هیچ فرقی میان افراد و زمامداران جامعه وجود ندارد. ایشان بر خلاف این نظر که رهبری را مافوق قانون می‌داند، معتقد بود: ‌«در مقابل قانون هیچ کس تفاوت ندارد و در صورتی که بی‌قانونی از زمامدار سر بزند، موجب عزل می‌شود.» (همان، ج 14، ص 145) نکته‌ی مهم بعدی، تبعیت از قانون است؛ خواه مقبول و خواه مورد اختلاف باشد. لذا التزام عملی به قانون، هرچند نظر مخالف قانون وجود داشته باشد، امری محوری و زیربنایی است.
 
امام خمینی (ره) روحانیت را نیز در چارچوب قانون می‌پذیرد، زیرا در اسلام اشخاص با حق محک زده می‌شوند: «ملت روحانیت را به تبع اسلامی می‌خواهد. در اسلام ما شخصیت‌ها را با حق می‌بینیم و نه حق را با شخصیت‌ها. معیار، حق و حقیقت است.» (همان، ج 14، ص 24)
 
3.تنوع و تکثر سیاسی: یکی از مبانی مهم اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی بحث تنوع و تکثر سیاسی و موضوع وجود اختلاف سلایق است: «اختلاف سلیقه، اختلاف رأی و مباحثه باید باشد؛ لکن نتیجه این نباشد که دو دسته شویم.» (کوثر، ص 372)
 
یکی از مصادیقی که اعتقاد امام به تنوع سیاسی را اثبات می‌کند وجود تنوع جناح‌های سیاسی در نظام سیاسی ایران است. ایشان به طور مکرر از همه‌ی سلایق سیاسی درخواست کرد‌ه‌اند به ساختن کشور بپردازند و اختلافات را وسیله‌ی عدم همکاری قرار ندهند (مهدی حاضری، امام خمینی وفاق اجتماعی، ص 119).
 
4.رضایت مردمی: تأکید امام خمینی بر وجود پایگاه مردمی اجرای خواسته‌های آن‌ها و تأمین رضایت و موافقت مردم، همگی حاکی از التزام عملی امام به اصل رضایت مردمی در نظام سیاسی است: «اگر مردم پشتیبان حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد.» (صحیفه‌ی امام، ج 7، ص 6 و 253).
 
البته در این خصوص، پرسشی اساسی مطرح می‌شود و آن اینکه مردم ملزم به پذیرش عملکرد حکومت هستند یا اینکه حکومت باید آنچه را که مردم و نمایندگان آن‌ها می‌خواهند اجرا کند. امام خمینی در این خصوص می‌فرماید: «البته تقاضاهای مردم همیشه با مقررات و قوانینی الهی انطباق ندارد. بنابراین مقصود ما این است که همواره خواسته‌های تعدیل‌شده‌ی مردم و نمایندگان آن‌ها، بر اساس مصلحت‌سنجی، مراعات گردد.» (همان، ج 7، ص 6)
 
5.نظارت و کنترل قدرت: امام خمینی نظارت را حق عمومی و همگانی ملت می‌داند: «همه‌ی ملت موظف هستند بر امور نظارت کنند.» (همان، ج 7، ص 33) ایشان تنها راه حفظ نظام اسلامی را نظارت و کنترل مردمی می‌داند: «تا زمانی که مردم در صحنه حضور دارند، این نظام حفظ خواهد شد.» (همان، ج 14، ص 246)
 
در این زمینه، ایشان تحقق مشارکت سیاسی را یکی از عناصر مهم نظارتی می‌دانند؛ مشارکتی که مانع استبداد می‌شود. بر این اساس، نظریه‌ی امام نه انتخابی مطلق است و نه انتصابی مطلق. با این تفسیر، امام خمینی (رحمت الله علیه) کنش سیاسی جمعی را نه در عرصه‌ی حاکمیت آزادی و اختیار مطلق مردم می‌داند و نه پیرو حاکمیت مطلق فقیه؛ بلکه حاکمیت سیاسی اسلام با نصب عام ولی فقیه مشروعیت شرعی می‌یابد و با رأی مردم مشروعیت قانونی آن محقق می‌شود. لذا در اندیشه‌ی امام خمینی، مشروعیت دو پایه دارد: الهی و مردمی.
 
6.آزادی: امام خمینی (رحمت الله علیه) آزادی را از خصیصه‌های اسلام و یکی از سیاست‌های اصولی نظام اسلامی برای همه‌ی اقشار معرفی می‌کند که نظام اسلامی نمی‌تواند آن را فدای چیز دیگری کند: «سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی است که این اصل را فدای هیچ چیزی نمی‌کنیم.» (همان، ج 3، ص 49)
 
البته رویکرد ایشان با دیدگاه غربی نسبت به آزادی متفاوت است. در دیدگاه اسلامی و شیعی امام، انسان باید از هر قیدوبندی آزاد باشد؛ اعم از قیدوبندهای سیاسی و بیرونی و درونی و نفسانی: «ما مفتخریم که علی بن ابی‌طالب، این بنده‌ی رهاشده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگی است.» (مقدمه‌ی وصیت‌نامه‌ی امام)
 
در اندیشه‌ی امام، این آزادی، ابعاد و جلوه‌های مختلفی دارد: آزادی اندیشه و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تجمعات سیاسی. ایشان معتقدند که هیچ کس حق ندارد چیزی را بر مردم تحمیل کند: «خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است که به ملتمان چیزی را تحمیل کنیم.» (همان، ج 20، ص 181)
 
امام خمینی معتقد بودند که «در مملکت اسلامی، باید آزادی اندیشه باشد، آزادی قلم باشد، آزادی بیان باشد.» (همان، ج 9، ص 187)
 
یکی دیگر از مظاهر آزادی اندیشه در سطح جامعه، وجود مطبوعات و رسانه‌هاست که می‌تواند سبب رشد و تعالی جامعه شود. امام خمینی از آزادی مطبوعات و رسانه‌ها، به طور علنی و شفاف، جانب‌داری و حمایت می‌کرد: «بارها گفته‌ام که مطبوعات باید مستقل و آزاد باشد. مطبوعات در هر کشوری نقش اساسی را در ایجاد جوی سالم یا ناسالم دارند، همچنین رادیو و تلویزیون باید آزاد و مستقل باشد و همه گونه انتقاد را با کمال بی‌طرفی منتشر سازند.» (همان، ج 12، ص 23)
 
وجود احزاب سیاسی قانون‌مند، در نظامی که مدعی است بر پایه‌ی رأی مردم شکل گرفته، عامل مهمی در گسترش مشارکت مردم در همه‌ی امور سیاسی و اجتماعی به شمار می‌رود. امام خمینی نیز با پذیرش لوازم حکومت، آزادی احزاب و گروه‌ها را تأیید می‌کنند: «هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم، در صورتی که مصلحت مردم را به خطر نیندازد، آزادند.» (همان، ج 2، ص 280)
 
نتیجه‌گیری
 
امام خمینی در اصل برابری و عدالت، این برابری را برای همه‌ی افراد جامعه‌ی اسلامی یکسان تلقی کردند که اجرای آن می‌تواند مانع پیدایش فاصله‌ی طبقاتی در جامعه‌ی اسلامی شود. در بحث قانون و قانون‌مندی نیز بر وجود قوانینی که به روابط اجتماعی و قدرت سامان درستی دهد، تأکید داشتند و کارویژه‌ی مهم آن را کمک به مردم‌سالاری دینی و ممانعت از بروز استبداد دانستند. امام در بحث تنوع و تکثر سیاسی، رعایت موازین دینی و ایمانی را مهم می‌دانند که با مشارکت سیاسی، رابطه‌ای مستقیم دارند. ایشان در این راستا، به نقش همکاری گروه‌ها و احزاب با هم در پیشبرد اهداف مردم‌سالاری دینی تأکید داشتند. همچنین در بحث رضایت مردمی، اعتقاد امام این بود که در نظام مردم‌سالاری، همه چیز باید بر اساس آرای مردم تنظیم شود.
 
به طور کلی، مردم‌سالاری دینی در اندیشه‌ی امام خمینی با نظریه‌ی امامت شیعی، که رابطه‌ی معلم و متعلم است، مطابقت دارد. از نظر ایشان، در این نظام، هم تجمع افراد دین‌دار شرط است و هم وجود روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی بر اساس گزاره‌های دینی، شرط محسوب می‌شود. مردم‌سالاری دینی امام خمینی حقیقتی است آرمان‌گرا و واقعیت‌محور.(*)
 
* مجید میری؛ پژوهشگر تاریخ معاصر /انتهای متن/
 
منبع: برهان


پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

بهشتی یک ملت بود


آنچه در تفکر شهید بهشتی ظهور و بروز فراوان دارد، تأکیدهای مکرر ایشان بر حفظ اصول و چارچوب ها و اهداف اسلامی بر مبنای تفقه اسلامی به معنای عمیق کلمه است به نحوی که ایشان کوچک ترین کوتاه آمدنی را در این باب نمی پذیرند. این نگاه کاملاً و صد در صد در مقابل نگاه مدرن به دین یعنی دیدگاه متجددانی مانند مجتهد شبستری و سروش و امتداد سیاسی آنها مانند خاتمی و حجاریان است
گروه تاریخ برهان ؛ شهید سید محمد حسینی بهشتی متفکر و سیاست مداری است که نام او همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند. این مسئله بیش از هر چیز ناشی از ویژگی های منحصربه فردی است که این شهید والامقام دارا بود و او را در قیاس با دیگر مبارزین و انقلابیون، برجسته و متمایز می نمود. مبارزات او در جهت پیروزی انقلاب اسلامی، شناخت او نسبت به غرب به واسطه ی زندگی در آلمان، شاگردی این شهید در محضر امام خمینی (ره)، نقش وی در تأسیس حزب جمهوری اسلامی، اقدامات او در شورای انقلاب، تلا شهای وی برای گنجاندن نظری هی ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسامی و حضور او در رأس قوه ی قضائیه، دلایل این برجستگی و تمایز است.
 
جهت دریافت و مطالعه‌ی متن کامل کتاب، می‌توانید از لینک زیر اقدام فرمایید.


پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز




 

  

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 127700
بازدید امروز :2
بازدید دیروز : 50
تعداد کل پست ها : 717

 

دانشنامه عاشورا

 

پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
عِــطـر ظــهــور
شاید سخن حق
قطره و دریا
شین مثل شعور
بنارانه
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
دلتنگ...
اهالی بصیرت
مهدی مشکات ـ شعرونظر
پژواک
اجتماعی
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
حجت البالغه
قطره ای ازدریا
قافیه های سرگردان
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
حبیبی حسین
چشمـــه ســـار رحمــت
سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز)
هم رنگــــ ِ خـــیـــآل
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
بی سواد
بادصبا
آقاسیدبااجازه...
ما تا آخرایستاده ایم
شبکه ما
ابـــــــــــرار
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
"یا صاحب الزمان"
صدای پای زندگی
.:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:.
کشاورزی درنگاه توسعه
سرباز کوثر
مشکات نور الله
مهدی یاران
چهارفصل
نقش برتر پارس
حقیقت
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
عفاف و حجاب
مکنون
  • صفحه اصلی
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • پیام رسان
  • مطالب پیشین
    آرشیو مطالب

    ویرایش
    وصیت شهدا
    وصیت شهدا
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :2
    بازدید دیروز :50
    کل بازدید :127700
    تعداد کل یاد داشت ها : 717
    آخرین بازدید : 103/2/31    ساعت : 12:34 ص
    درباره وبلاگ
    ویرایش
    لینک دوستان
    ویرایش
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :2
    بازدید دیروز :50
    کل بازدید :127700
    تعداد کل یاداشته ها : 717
    103/2/31
    12:34 ص

    کد ساعت

  • کاناپه
  • مشخصات مدیروبلاگ
     
      ali ahani[2]



    خبر مایه
    لوگوی دوستان
     
    پیوند دوستان
     
    عِــطـر ظــهــور شاید سخن حق قطره و دریا شین مثل شعور بنارانه خورشید تابنده عشق لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی) دلتنگ... اهالی بصیرت مهدی مشکات ـ شعرونظر پژواک اجتماعی بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن سرباز ولایت حجت البالغه قطره ای ازدریا قافیه های سرگردان سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام حبیبی حسین چشمـــه ســـار رحمــت سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز) هم رنگــــ ِ خـــیـــآل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی بی سواد بادصبا آقاسیدبااجازه... ما تا آخرایستاده ایم شبکه ما ابـــــــــــرار اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ "یا صاحب الزمان" صدای پای زندگی .:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:. کشاورزی درنگاه توسعه سرباز کوثر مشکات نور الله مهدی یاران چهارفصل نقش برتر پارس حقیقت پاتوق دختر و پسرای ایرونی عفاف و حجاب مکنون
    قالب وبلاگ
    طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز