جزئیات امتیاز چه بود؟
آنها شاید اولین آدم هایی بودند که به واسطه یک فتوای بهنگام، پروژه «تحریم از روبه رو» را پیاده کردند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- تحریم تنباکو با فتوای مرجعیت دینی و پای کار آمدن مردم به یکی از اتفاقات بزرگ تاریخ ایران تبدیل شد چرا که به همه دنیا به خصوص خود ما ثابت کرد اگر عزممان را جزم کنیم میتوانیم سرنوشت مان را در دست بگیریم و کارهای بزرگی انجام دهیم که انتظارش نمیرود. فردا 25 اردیبهشت، سالروز لغو این امتیاز در پی فتوای میرزای بزرگ شیرازی و تحریم تنباکو است و رشادت مردمی که حاضر نبودند زیر سلطه باشند و ذلت را تحمل کنند. به این مناسبت به ابعاد تاریخی ماجرا و درسهای بزرگی که میتوان از آن آموخت پرداختهایم.

امتیاز دهی به سبک شاهان قجری؛ تحریم به سبک ملی دوره قاجار، دوره طلایی استعمارگران بود. خروس قندی میدادند و طلا میگرفتند! به عبارت بهتر، سفر به فرنگ آن چنان آب از لب و لوچه ناصرالدین شاه و ایل و تبارش راهانداخته بود که حاضر بودند همه مملکت و بلکه ملت را دو دستی پیشکش کنند تا لیره بگیرند و یک تُک پای دیگر به یکی از بلاد فرنگ تشریف فرما شوند. از همین رو بود که اعلی حضرت همایونی، ناصرالدین شاه قاجار، وقتی پایش به فرنگ باز شد و چشمش به دیدار آب و رنگ دول مترقی روشن شد، به جای آن که راه پیشرفت بیاموزد و علم و صنعت بیاورد، سفرها و عیاشیها چنان مزهای بر دهان همایونی اش(!)کرد که وقتی فرنگی ها- دولت بریتانیای آن موقع کبیر!- در ازای تنها 2 میلیون لیره رشوه کلیهامتیاز توتون و تنباکوی ایران را خواستند، بی معطلی قبول و امتیاز توتون و تنباکوی کل ایران را برای 50 سال دو دستی تقدیم آنها کرد.
جزئیات امتیاز چه بود؟ با این رشوه ستانی میهن فروشانه که توسط ناصرالدین شاه، صدراعظم امین السطان و نایب السلطنه کامران میرزا، انجام شده بود، قراردادی تنظیم شد که به موجب آن کلیه معاملات خرید و فروش و صادرات تمام توتون و تنباکوی ایران به مدت 50 سال به ماژور تالبوت که از مشاوران و نزدیکان نخست وزیر انگلیس بود واگذار شد و دست ایرانیها به طور کامل از توتون و تنباکوی خود کوتاه شد. آن هم تنها در ازای 2 میلیون لیره! تالبوت هم بلافاصله یعنی در1307 شمسی شرکت اش را تاسیس و کارمند و عمله از انگلیس روانه ایران کرد و شروع کرد به خریدن زمین برای ساخت شرکت هایش در شهرهای مختلف و تا تنور داغ بود نان امتیاز را چسباند. احتمالا در همین زمان، ناصرالدین شاه و همدستانش لیرهها را شمارش میکردند و نقشه سفرهای بعدی را میکشیدند.
مبارزهای برای میهن در این زمانه، بیشتر مردم ایران به نحوی با کشت، مصرف یا تجارت توتون و تنباکو رابطه داشتند. این وضع نادیده گرفتنی نبود چرا که با این کار بخش عمده مردم ایران در نقاط مختلف ضربه جبران ناپذیری میدیدند؛ آن هم برای 50 سال. جالب بود که برای نخستین بار در تاریخ ایران، مردم آغازکننده حرکتی شدند که سرانجام آن برای خودشان هم قابل پیش بینی نبود. سیل نامهها و درخواستها و تلگرامها از تهران و دیگر نقاط ایران از سوی مردم و روحانیون به سوی نجف که آن زمان محل حضور مرجع عالی قدر شیعه- آیت ا... میرزای شیرازی بود- سرازیر شد، که چه کنیم با این اتفاقی که افتاده و با این امتیاز خانمان برانداز؟ تا این زمان بخشی از مردم که مسئله تنباکو با زندگی و کار آنها پیوند داشت وارد ماجرا شده بودند اما وقتی میرزای شیرازی وارد میدان شد آن عده هم که به طور مستقیم با این توتون و تنباکو سروکار نداشتند به دلیل عرق مذهبی، دینی و ورود مرجعیت شیعه به جریان، پای شان به مبارزه باز شد. میرزا هم وقتی از ماجرا آگاه شد، اول نامهای به شاه نوشت و خیلی نرم و مهربان نصیحتش کرد و به او هشدار داد و او را از دادن امتیازات بی شمار به انگلیسیها منع کرد. در یکی از نامه نگاریها آمده است: «نگذارید کارتان به آنجا بکشد که وقتی ملجا شوید و بخواهید دست توسل به دامن ملت بزنید، ملت را دیگر دامنی نمانده باشد. دولت اگر از عهده جواب بیرون نتواند آمد، ملت از جواب حسابی عاجز نیست.» این گونه بود که میرزا نقش تاریخی مردم را به خودشان و دولت مثلا فخیمه قاجار یادآوری کرد. اما شاه که سفرهای فرنگ هوش و حواسش را برده بود توجهی نکرد و آن زمان بود که میرزا آن فتوای تاریخی تکان دهنده و اثر گذار را صادر کرد. فتوایی که مسیر تاریخ ایران را به کلی تغییر داد: «امروز استفاده از توتون و تنباکو به هر نحو در حکم جنگ با امام زمان(عج) است.» همین فتوای کوتاه که به قول اعتماد السلطنه از سر نیزه دولت هم کاری تر بود، جنبش مردمی ایران زمین را رقم زد.

یا قلیان بکش، یا از تهران برو! دیگر اندک اندک همه شهرهای ایران درگیر شده بودند. در شیراز مردم به رهبری سید علی اکبر فال اسیری، داماد میرزا، در تبریز به رهبری میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی و در اصفهان هم به رهبری سه تن از علمای شیعه وارد میدان شدند. از هر سوی صدای شکسته شدن قلیانها به گوش میرسید و بوی سوزاندن توتونها و تنباکوها به مشام میآمد. حتی این غائله تا اندرونی ناصرالدین شاه کشیده شد و به حرمسرای همایونی هم رخنه کرد. وقتی فتوا به تهران رسید، شاه از میرزا حسن آشتیانی خواست که یا روی منبر قلیان بکشد- برای شکستن حرمت فتوا- و یا از تهران خارج شود. میرزای آشتیانی هم گزینه دوم را برگزید. اما آتش نه به جان توتون و تنباکوی قلیانها که به جان مردم افتاده بود. ارگ سلطنتی محاصره شد و عدهای در درگیری کشته شدند و حکومت به ناچار تبعید میرزای آشتیانی را لغو کرد. این نخستین پیروزی نهضت بود. مردمی که تا به حال استبداد پا روی حلقوم شان گذاشته بود، کم کم میفهمیدند که میشود قد علم کرد و حق را خواست. میشود به جای این که دشمن ما را تحریم کند و فشار بیاورد ما او را تحریم کنیم و فشار بیاوریم. بعد از آن بود که مخالفان رژی، جسورتر شدند و شاه را تهدید کردند. حتی چند اعلامیه هم چسباندند به دیوارهای شمس العماره، درست بیخ گوش شاه.
ترک عادت 500 ساله! ترس افتاده بود در جان حکومت و البته خارجی ها. میگویند سفیر روس برای این که آبی بریزد روی آتش، تجار خارجی را دعوت کرد و ترساند و گفت: «... اگر این مرد مسلم القول بنویسد که تمامی امتعه و اجناس از فرنگستان حمل و نقل به ایران میشود حالش همین است و استعمالش روا نیست بلکه مایحتاج مسلمانان باید از داخل فراهم شود شماره گرفتهاید که چندین باب بزرگ از تجارت تمامی دول اروپا از این رهگذر مسدود خواهد شد...؟»

اولین شکست استبداد کار که بالا گرفت، زنان هم با همان چادر و چاقچورهای قجری دسته دسته به خانه میرزای آشتیانی سرازیر شدند. میگفتند: «ای خدا! میخواهند دین ما را ببرند، علمای ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان دفن کنند و بر جنازه ما فرنگیان نماز بخوانند! اگر مردان ما مانند زنان در خانه بنشینند، ما زنان جامه مردان میپوشیم و حق خود را از دست نمیدهیم. ما اجرای حکم خدا را میخواهیم.» همه این فریادها که بهانه اش تنباکو بود، ریشه در جای دیگری داشت. زخم استبداد چرکین شده بود و ظلم استعمار از حد گذشته بود و مردم جان بر لب بودند. این فریادها، فریاد ضد استبداد و استعمار مردم ایران بود. همت مردم و شجاعت مرجع شیعه آیت ا... میرزای شیرازی و شجاعت رهبران روحانی نهضت در شهرهای مختلف ایران، تیر خلاص را زد و استبداد، اولین سر تعظیم خود را در برابر مردم و روحانیت پایین آورد و در 4 جمادی الثانی 1309 امتیاز ننگین رژی لغو شد. مورخان مینویسند: «تاریخ مداخله تودههای مردم در صحنه سیاست ایران با تحریم تنباکو و به تبعیت از فرمان میرزای شیرازی آغاز شد.» با عقب نشینی استبدادی که شکست ناپذیر به نظر میآمد مردم دریافتند پیروزی در حضور آنها در صحنه است. درک این جریان بود که ملت ایران را به انقلابهای بزرگ تر آینده رهنمون کرد؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی.
تحریم میکند، تحریم میکنند، تحریم میکنیم! رابطه، چه با دوست باشد و چه دشمن، یک فرآیند دو سویه است. اگر بنشینی که طرف مقابل برایت تعیین تکلیف کند و تصمیم بگیرد و تو تصمیمها را بپذیری و اجرا کنی این میشود بخشی از خلق و خویت.
دیگر باید همیشه منتظر بمانی تا یک نفر پیدا شود به تو بگوید که چه کنی؛ مثلا این جا بلند شو فریاد بزن، آن جا بنشین و مسامحه کن. آن وقت در گسترهای بزرگ تر هم نمیتوانی خودت تصمیم بگیری که چه باید بکنی.
بعضی وقتها باید این رفتار را کنار گذاشت و بلند شد و تصمیمهای مهم گرفت. درست مثل مردمی که در اوج استبداد ناصری در زمان امتیاز دهی به خارجی ها، برخاستند. آنها شاید اولین آدم هایی بودند که به واسطه یک فتوای بهنگام، پروژه «تحریم از روبه رو» را پیاده کردند.
یعنی میشود در ظاهر در موضع ضعف بود، اما با نیروی قویِ مردمی دشمن را آن چنان تحت فشار قرار داد که در اوج خودبزرگ بینی از عرش فرو افتد و در مقابل قدرت مردمی سر خم کند.
این بار مردم رسیدگی کنند... زمانه ما هم زمانه پیچهای مهم تاریخی است، ما در موقعیتی هستیم که خودمان خبر نداریم. میتوانیم کارهایی بکنیم که خودمان از آن بی خبریم. آن قدر که در این سالها بخشنامهای و دستورالعملی کار کردهایم.
منتظریم باز هم یک بخشنامه برسد تا تکلیف ما را مشخص کند. در حالی که فراموش کردهایم که قدرت اصلی، ما هستیم. گاهی قدرت اصلی میشود همان فتوای تاریخی و مسیر تاریخ یک جامعه را به کلی تغییر میدهد.
و گاهی هم میشود یک حرکت مردمی خودجوش. کالای چینی و قاچاق، مملکت را برداشته، مسئولان لطفا رسیدگی کنند! و وقتی مسئولان رسیدگی نمیکنند و بارها دیدهایم که به دلایل مختلف یا بهانههای متعدد این کار را نکردهاند یا نتوانستهاند ما تنها کاری که کردهایم نق زدن بوده است. انگار که ما هیچ جای این معادله نیستیم. در حالی که خودمان میتوانیم دست اندرکار باشیم.
وقتی کالای خوراکی و غیر خوراکی یا خدمات خاصی گران میشود، وقتی کالایی غیرقانونی به بازار میآید، وقتی برای مان روشن میشود که فلان کالا یک کالای صهیونیستی است و.... تحریم کردن آن جنس، آن کالا و آن سفرها حربهای منطقی و تاثیرگذار است.
اگر آن جنس گران شده بماند روی دست فروشندگان و دلال ها، و آن کالای قاچاق شده توی انبارها خاک بخورد و آن کشورهای معلوم الحال که در بازار اقتصادی دنیا سودهای کلان از خریدها یا سفرهای ما میبرند و دندان شان تیزتر میشود و روی شان بیشتر، در اثر تحریمهای ما دچار ضربههای هولناک شوند، جای ما در صفحه جهانی برای همه مشخص خواهد شد.
دیر یا زود باید کلنگ این پروژه تحریم از رو به رو را با دست های خودمان بزنیم و دیگر بهامید کسی نباشیم. وقتی در جاهایی از تاریخ توانسته ایم استبداد و استعمار کهن را وادار به کرنش کنیم حتما خواهیم توانست به استعمار جدید هم ضربههای جبران ناپذیر بزنیم.
|