سرباز حریم ولایت



در تکاپوی تحقق کدام آزادی؟

وقتی مغایرت اندیشه‌ی امام و اصلاح‌طلبان به اوج می‌رسد؛ 
امام خمینی (ره) دارای جهان‌بینی اسلامی بود و چارچوب فلسفی خود را برمبنای اصول اساسی اسلام بنیان نهاده بود. لذا معتقد بود که در حقیقت، اسلام آزادی سالم و صحیح را برای انسان‌ها تأمین می‌کند. از منظر امام، آزادی محقق نمی‌گردد مگر در سایه‌ی اسلام و قوانین آن.
گروه سیاسی/ مریم صفری؛ آزادی از ارزشمندترین ویژگی‌های ذاتی انسان و از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی است. خداوند اختیار و آزادی را بستر و مقدمه رشد و کمال انسانی قرار داد زیرا رشدی که آزادانه نباشد فاقد هرگونه ارزش است. شهید مطهری در بیان آزادی بیان می‌دارد که آزادی مقدمه‌ی کمال است نه خود کمال... خدا انسان را طوری خلق کرده است که به کمال خودش از راه آزادی و انتخاب و اختیار برسد.[1]
 
از مفهوم آزادی تعاریف مختلفی ارائه شده است. در وسیع‌ترین معنا آزادی برای انسان حالتی است که در آن اراده شخص برای رسیدن به مقصود خویش به هیچ مانعی برخورد نکند. اما این آزادی مطلق برای هیچ موجودی در جهان وجود ندارد.[2] در دنیای مدرن غرب آزادی و به‌ویژه آزادی فردی به‌عنوان اصلی‌ترین مباحث در حوزه‌های مختلف قرار گرفته و به‌عنوان مبنای مکتب لیبرالیسم مطرح می‌شد. در این دیدگاه آزادی و خردمندی دو روی یک سکه قرار گرفته است لذا سلب آزادی برابر و با سلب خردمندی انسان شده و آزادی ضامن مصالح راستین فرد و جمع است.[3] این آزادی مطرح‌شده در غرب در واقع بر مبنای اومانیسم و فردگرایی قرار دارد که به معنای منفی آن است آن‌گونه که در بیان آیزابرلین آمده رهایی از هرگونه مداخله.[4]
 
در قرآن کریم آزادی به‌عنوان هدف پیامبران؛ برداشتن غل‌وزنجیر (قیدوبندها) از گردن[5] انسان‌ها تعریف شده است که در تفسیر نمونه مراد از این غل‌وزنجیرها این‌گونه آمده است:
 «زنجیرهای اسارت، همان جهل و نادانی و بت‌پرستی و خرافات و تعصبات و زندگی طبقاتی و غیره بود یعنی همان استعمار و استثمار توده‌ها»[6]
 
 امام خمینی (ره) به‌عنوان اندیشمند و فقیه مسلمان و همچنین بنیان‌گذار جمهوری اسلامی مقوله آزادی را از اساسی‌ترین مقولات و از ضروریات هر جامعه‌ای می‌دانستند. ایشان در بیان آزادی می‌گویند: «آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده‌شان آزاد است، کسی الزامشان نمی‌کند که شما حتماً باید این راه را بروید، کسی به شما الزام نمی‌کند که باید این را انتخاب کنی، کسی الزامشان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه شغلی را داشته باشی. آزادی یک چیز واضحی است»[7] ایشان آزادی را موهبتی الهی و مقدمه رشد ملت عنوان می‌کردند.[8] لذا تحقق آن در همه ابعاد و حوزه‌ها از جمله حوزه‌های عمومی، فردی، سیاسی، عقیده، مذهب، اندیشه، بیان،احزاب، اجتماعات و... را لازم و ضروری می‌پنداشت. امام خمینی علاوه بر این آزادی اقشار مختلف را مورد توجه قرار داده و هر گروه در هر جای از جامعه را آزاد می‌داند. ایشان بر آزادی زنان، آزادی دانشگاهیان و فعالیت‌های دانشجویی و همچنین آزادی اقلیت‌های مذهبی بسیار تأکید دارند. برای نمونه ایشان اعلام می‌دارند که اقلیت‌های مذهبی در جامعه ایران نه‌تنها آزادند بلکه دولت نیز وظیفه دفاع از حقوق آن‌ها را به عهده دارد. امام معتقد بود که هر ایرانی فارغ از یهودی، مسیحی یا مسلمان بودن از حقوق اجتماعی برخوردارند.[9]
 
امام خمینی (ره) دارای جهان‌بینی اسلامی بود و چارچوب فلسفی خود را بر مبنای اصول اساسی اسلام بنیان نهاده بود لذا معتقد بود که در حقیقت اسلام آزادی سالم و صحیح را برای انسان‌ها تأمین می‌کند. از منظر امام آزادی محقق نمی‌گردد مگر در سایه اسلام و قوانین آن.
 
امام خمینی (ره) دارای جهان‌بینی اسلامی بود و چارچوب فلسفی خود را بر مبنای اصول اساسی اسلام بنیان نهاده بود لذا معتقد بود که در حقیقت اسلام آزادی سالم و صحیح را برای انسان‌ها تأمین می‌کند.[10] از منظر امام آزادی محقق نمی‌گردد مگر در سایه اسلام و قوانین آن[11]قرار دادن آزادی در چارچوب اسلام اساسی‌ترین و اولین وجه تمایز آزادی موردنظر امام با آزادی سکولار غربی است. امام خمینی آزادی بی‌قیدوبند غرب را نپذیرفته و برای آن حد و حدودی را بیان می‌کند. ایشان آزادی را که مخالف با شرع و عقل باشد[12] و شئون و مصلحت جامعه[13] را زیر پا بنهد نمی‌پذیرد. آزادی از منظر ایشان آزادی در حدود قانون است[14]؛ عدم توطئه و خیانت[15]، فساد[16]و عدم ضرر رسانی[17] از دیگر حدود اصلی آزادی صحیح در اندیشه امام خمینی به شمار می‌رود.
 
برای نمونه ایشان به آزادی زنان اعتقاد فراوان داشته و همواره بر نقش سازنده زنان در جامعه تأکید می‌نمودند اما این آزادی عمل را برابر با بی‌حجابی و یا استفاده ابزاری از زنان نمی‌دانستند لذا به نقد این نگاه در اندیشه غرب و گسترش آن در زمان حکومت پهلوی می‌پرداختند. ایشان معتقد بودند که حکومت پهلوی با گسترش بی‌حجابی و با اسم آزادی در حال به فساد کشیدن بانوان جامعه بودند و آزادی بانوان را در بی‌بندوباری می‌دیدند.[18] ایشان معتقد بودند که بانوان با رعایت اصول اساسی اسلام در جامعه کاملاً آزادند و همانند مردان در جامعه فعالیت نمایند. «زن‌ها امروز باید همان‌طوری که مردها وارد، یعنی مردهای درست نه مردهایی که... در مسائل واردند، آن‌ها در مسائل وارد باشند و تعلیم و تعلم صحیح داشته باشند و دخالت صحیح در امور بکنند.»[19] از منظر امام انسان‌ها همه آزادند اما این آزادی مطلق نبوده و دارای حدوحدود و چارچوب است.
 
امام پس از روشن ساختن آزادی موردنظر خود که مطابق با اسلام است تحققان را جز در سایه اسلام و حکومت اسلامی ممکن نمی‌داند و آزادی به وجود آمده برای کشور را ناشی از اسلام می‌دانند.[20].بدین معنا سیاست مطلوب امام خمینی سیاستی اسلامی است که یکی از مهم‌ترین مبناهای آن را آزادی اعلام می‌کند: «سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است.»[21]. این اصل و اساس قرار گرفت آزادی سبب می‌شود که امام خمینی در پایه‌ریزی نظام پس از انقلاب ایران شکل جمهوری را برای آن انتخاب کند زیرا جمهوری شکلی از حکومت است که انسان‌ها و افراد جامعه با انتخاب‌های آزادانه سرنوشت کشور خود را تعیین می‌کنند. لذا امام خمینی اعلام می‌دارد که «حکومت باید متکی به آرای ملت باشد به‌گونه‌ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی که باید زمام امور را به دست بگیرند شرکت داشته باشند.»[22]
 
امام خمینی بر اساس این اندیشه‌ها حکومتی را بنا کرد که مردم در آن آزاد باشند؛ آزادی که همه را در بربگیرد و اسباب رشد و سعادت همه را فراهم نماید. این آزادی که سعادت جمع را به دنبال داشت با آزادی فردگرایانه لیبرالی که به خواست‌های فردی و امیال فردی تأکید دارد، بسیار متفاوت بود. در دوران پس از انقلاب و به‌ویژه بعد از رحلت امام خمینی گروهی غرب‌گرا با افکار اومانیستی و خردگرایی محض غربی بر طبل آزادی کوبیدند.
این افراد ندای استبدادزدگی و خفقان در جامعه سر دادند و آزادی گسترده فردی و اجتماعی که رها از قیدوبندهای موردنظر امام بود  را راهگشای همه مشکلات اعلام کردند[23].
 
 
رئیس دولت اصلاحات در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد بیان می‌دارد: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی.
 
این گروه که نام اصلاحات را بر خود نهادند در مقطعی از تاریخ ایران با سر دادن شعار زیبای آزادی در عرصه‌های مختلف ـ بدون ارائه تعریف دقیقی از آن ـ توانستند مسئولیت اجرایی و اداره کشور را به دست بگیرند و در بسیاری از حوزه‌های فرهنگی به پیاده کردن عقاید خود بپردازند. شاخص‌ترین فرد این گروه، رئیس‌جمهور زمان اصلاحات است. وی که راه پیشرفت را جز از طریق غرب نمی‌دانست عنوان کرد: «شما برای اینکه بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید»[24] این گرایش به غرب در حوزه هدایتگر آنان به‌سوی آزادی بی‌قیدوبند لیبرالی و غربی بود بدین معنا که مانند لیبرال‌ها آزادی برای ایشان فی‌نفسه هدف بود نه وسیله‌ای برای سعادت و رشد بشریت. در تأیید این سخن رئیس دولت اصلاحات در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد بیان می‌دارد: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی»[25]
 
این گروه آزادی در چارچوب اسلام را آزادی واقعی ندانسته و در برخورد با آزادی دین را محکوم به محدودیت کردند. این اعتقاد از این اندیشه ناشی می‌شد که تئوریسین‌های این جریان فکری تعالیم اسلام و فقها و متکلمین اسلامی را برای اداره جامعه و حل‌وفصل مسائل امروزی کافی و جامع نمی‌دانستند لذا راه‌حل را رجوع به افکار و تعالیم غربی می‌دیدند... از جمله این مسائل هم مسئله آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بود. محمد شبستری که از جمله نظریه‌پردازان این گروه محسوب می‌شود اذعان می‌دارد «آیا می‌توان گفت که آزادی‌های سیاسی و اجتماعی به آن معنا که در دنیای امروز مطرح است، در نظریات کلامی و یا فقهی ما هم سابقه دارد؟ اصلاً می‌شود این‌گونه حرف زد. آیا برای اذهان متکلمان و فقیهان، اصلاً چنین مسئله‌هایی مطرح بوده است که انواع حقوق افراد جامعه مسلمین چیست؟ اصلاً فکر جامعه، فرد، شهروند، آزادی‌های اجتماعی سیاسی و مدیریت عقلانی و برنامه‌ریزانه و سیاست برنامه‌ای و مانند این‌ها که این آزادی‌ها تنها با وجود آن‌ها معنا پیدا می‌کند، برای آن‌ها در عصر آن‌ها مطرح بوده است؟»[26] آقای شبستری فراتر از این امر ادعا دارند که پیوند دین و دموکراسی ـ که به گفته ایشان آزادی شاهرگ آن است ـ امکان‌پذیر نبوده و پیوند دین و دموکراسی- که در آن دولت متولی اشاعه دین باشد - نتیجه‌ای جز دیکتاتوری اسلامی در عمل در پی نخواهد داشت.[27]
 
لذا همان‌طور که بیان شد این گروه آزادی را هدف و محور همه امور قرار داده‌اند و محدود کردن آن به‌وسیله هیچ امری را نمی‌پذیرند و محدود شدن آن به‌وسیله‌ی تعالیم اسلام و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی را تقابل با آزادی قلمداد کرده و آن‌ها را رد می‌نمایند به‌گونه‌ای که رئیس دولت اصلاحات بیان می‌کند: «هر چه با آزادی مقابل شده است، لطمه دیده است حتی فضیلت‌های انسانی»[28]
 
این روند غرب‌گرایانه به مقوله آزادی ـ که خود وسیله‌ای برای تأمین سعادت غایی انسان است ـ سبب می‌شود تا انسان سعادت و هدف خود را در تأمین تمایلات و خواست‌های نفسانی و دنیای بیابد و بسیاری از امور را که نتیجه‌ای جز شقاوت انسان ندارد با عنوان آزادی حق مسلم خود بپندارد به‌نحوی‌که ما می‌بینیم دیگر نظریه‌پرداز اصلاحات؛ عبدالکریم سروش از اموری چون همجنس‌گرایی و زنای با محارم با عنوان یک حق در جوامع امروز که کسی نمی‌تواند با آن مقابله کند،[29] سخن می‌گوید. این آن منتهی است که اصلاح‌طلبان در حوزه مطالبه آزادی طرح کرده‌اند. منتهایی که هیچ نسبتی با اندیشه امام نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
 


 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]- مطهری، مرتضی (1373)، انسان کامل، انتشارات صدرا. ص 349
[2]- آشوری، داریوش (1388)، دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، ص 20
[3]- بشیریه، حسین (1391)، تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم، جلد 2، نشر نی، ص 11-12
[4]- همان. ص 108
[5]- اعراف/ آیه 157
[6]- مکارم شیرازی، ناصر (1371)، تفسیر نمونه، اصفهان، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌بیت، ص 400
[7]- خمینی، روح‌الله (1378)، صحیفه امام، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج 10، ص 94
[8]- همان، ج 9، ص341
[9]- هممان، ج4، ص508
[10]- همان، ج7، ص 542
[11]- همان، ج 5، ص392
[12]- همان، ج10، ص 206
[13]- همان، ج 4،ص 3
[14]- همان، ج8، ص119
[15]- همان، ج6، ص362
[16]- همان، ج9، 344
[17]- همان، ج5، ص521
[18]- همان، ج 8،ص 354
[19]- همان، ج 13، ص193
[20]- همان، ج8، ص 28
[21]- همان، ج4، ص 364
[22]- همان، ج5، ص 436
[23]- خاتمی، سید محمد، نامه‌ای برای فردا، اردیبهشت 1383، ص 6
[24]- روزنامه آریا 28/6/79
- [25]سخنرانی در سالگرد دوم خرداد. 2/3/1387 دانشگاه تهران.
[26]- دین و آزادی، گفتگو با مجتهد شبستری. پرتال جامع علوم انسانی
[27]- شبستری محمد، ایمان و آزادی،طرح نو 1379 
[28]-.سایت رسمی خاتمی،2/3/1377
[29]- پرسش و پاسخ عبدالکریم سروش در دانشگاه تورنتو.
 
*مریم صفری؛ کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام از پژوهشکده امام خمینی (ره)
منبع : برهان

 



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

چه کسانی برای نفی استقلال تئوری سازی میکنند؟

نقد و بررسی اندیشه‌ی توسعه‌گرای وابسته 
هرچند استقلال‌خواهی یک از مهم‌ترین آرمان‌های ملت ایران بوده است، اما جریانی که قرابت‌های زیادی با دولت یازدهم دارد، توسعه‌یافتگی را در مسیری خلاف استقلال‌ ایران تئوریزه و وابستگی را تجویز می‌کند.

گروه سیاسی اندیشکده برهان/ محمدجواد اخوان؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به موضوع استقلال به‌عنوان یکی از اصول شاکله‌ی اندیشه‌ی امام (ره) اشاره کردند و فرمودند: «یکی دیگر از نقاط اصلی و خطوط اصلی تفکر امام، مسئله‌ی استقلال کشور، رد سلطه‌پذیری [است]؛ استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت؛ این معنای استقلال است. اینکه بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادی‌های فردی باشند، اما علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردیِ اشخاص محترم باشد، اما آزادی یک ملت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریم‌های مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد!
 
این اصلاً قابل ‌فهم نیست، قابل ‌قبول نیست. متأسفانه کسانی هستند که تئوری‌سازی می‌کنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا می‌کنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به‌حساب نمی‌آید، قلم‌زنی می‌کنند و حرف می‌زنند. این حرف‌ها هم در بین جامعه پخش می‌شود. کسانی این‌جوری حرکت می‌کنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به رد سلطه‌ی [بر] کشور بود. دشمن ما در طول این سال‌ها، بسیاری از فعالیت‌هایی که علیه کشور ما و ملت ما کرده است برای این بود که خدشه‌ی در استقلال به‌وجود بیاورد؛ چه با تحریم، چه با تهدید، این‌ها استقلال را هدف گرفته‌اند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدف‌های دشمن چیست.»
 
در این نوشتار خواهیم کوشید نگاهی گذرا داشته باشیم بر تفکری که به دنبال تئوریزه کردن تفکر وابستگی و نفی استقلال در پوشش توسعه است.
 
حلقه‌ی نیاوران و تئوری‌پردازی توسعه‌ی وابسته
 
می‌دانیم که استقلال یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی بوده که ریشه در آموزه‌های دینی و اسلامی داشته و در جمهوری اسلامی ایران نیز به یکی از اصول تغییرناپذیر تبدیل‌ شده است. به تعبیر امام راحل (ره)، «ما خواهان استقلال هستیم و روابط خود را با جهان غرب بر این اساس پی‌ریزی می‌نماییم. ما می‌خواهیم ملت ایران غرب‌زده نباشد و برپایه‌های ملی و مذهبی خویش به‌سوی ترقی و تمدن گام بردارد.»[1]
 
در این دو دهه‌ی گذشته، جریانی در محافل علمی و البته بعضی از نهادهای رسمی کشور نضج یافته است که راهبرد «توسعه‌یافتگی» را در دل وابستگی تجویز می‌کند. بدین معنا که منشأ توسعه را جهان غرب دانسته و با اصرار بر توسعه‌ی برون‌زا، آن را در مدل «تعامل‌گرایی» پیشنهاد می‌دهد. در نگاه این جریان، هدف کلان نظام باید توسعه‌یافتگی به‌معنای رایج و متعارف غربی آن باشد و با توجه به برتری سرمایه‌ای و فناورانه‌ی غرب، ناچار به تعامل با غرب و پذیرش منویات آن در حوزه‌ی مسائل بین‌المللی، منطقه‌ای و حتی داخلی کشورمان باشیم.
 
این تفکر عمدتاً در دو دهه‌ی گذشته در میان بخش‌های رسمی کشور در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه و تثبیت گردیده است و افرادی همچون دکتر محمود سریع‌القلم (که اکنون نیز قرابت‌های فکری آشکاری با برخی مسئولان اجرایی دارد) به‌شدت مدافع آن هستند.
اکنون آنچه قابل ‌تأمل است، رویکرد این جریان به مقوله‌ی استقلال به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شعارها و آرمان‌های انقلاب اسلامی است.
 
سریع‌القلم (به‌عنوان یکی از افراد محوری حلقه‌ی نیاوران) معتقد است که چنین لغتی دیگر کاربرد ندارد. او در یکی از مقالات خود تصریح می‌کند: «ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلاً نداریم. استقلال تعبیری است که در دهه‌ی 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دوره‌ی استعمارزدایی استفاده می‌کردند. مفهومی بود که مؤثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد.»[2]

 

در نگاه حلقه‌ی نیاوران، هدف کلان نظام باید توسعه‌یافتگی به‌معنای رایج و متعارف غربی آن باشد و با توجه به برتری سرمایه‌ای و فناورانه‌ی غرب، ناچار به تعامل با غرب و پذیرش منویات آن در حوزه‌ی مسائل بین‌المللی، منطقه‌ای و حتی داخلی کشورمان باشیم.
 
 
حلقه‌ی فکری نیاوران معتقد به‌نوعی توسعه‌ی وابسته است که در یک فرایند به‌اصطلاح بین‌المللی (که تحت مدیریت و سلطه‌ی غرب است) شکل می‌گیرد. سریع‌القلم در جای دیگر چنین می‌نگارد: «مفهوم استقلال از مفاهیم ضداستعماری دهه‌های پنجاه و شصت میلادی کشورهای آفریقایی بود. ازآنجاکه این کشورها در دوران استعمار تجربیات بسیار تلخی را پشت سر گذاشته بودند، قطع هرگونه ارتباط با دنیای استعمارگر را مبنای مبارزه و کسب مجدد هویت ملی قرار داده بودند. مفهوم استقلال در سه دهه‌ی اخیر، معنای سنتی خود را از دست ‌داده و کشورها عموماً به‌دنبال اختلاط و همکاری و وابستگی‌های متقابل هستند. امروزه حتی ژاپن و آلمان و آمریکا که نزدیک به 60 درصد از تولید جهانی را در اختیار دارند، مستقل نیستند و به‌شدت به یکدیگر وابسته‌اند. در عین‌ حال، کشورها به‌دنبال حفظ حاکمیت ملی و تداوم تصمیم‌گیری‌های کلان و ملی خود هستند.
 
مفهوم حاکمیت ملی مفهومی حقوقی است که دارای معنای سیاسی حق تصمیم‌گیری ملی می‌باشد. برداشت غلط و حفظ معنای چهل سال گذشته از استقلال، باعث شده است که ارتباطات فکری، سیاسی و اقتصادی کشور ما با خارج تحت‌الشعاع نوعی انزواطلبی درونی قرار گیرد و از تعامل و اختلاط معقول که فرایندی مؤید فراگیری متقابل است، پرهیز کنیم. کشور ما هم‌اکنون دارای استقلال سیاسی است و خود تصمیم می‌گیرد و لزومی ندارد اندیشه‌های قدیمی را که امروزه دیگر معنایی ندارند، مبنای فرهنگ سیاسی خود در داخل و خارج قرار دهد.»[3]
 
این‌گونه اظهارنظرهای استقلال‌ستیز تنها محدود به شخصی همچون سریع‌القلم نمی‌شود و حتی بخشی از کسانی را که مسئولیت رسمی و کلان نیز دارند، شامل می‌شود. محمود واعظی، وزیر کنونی ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز که سال‌ها معاون مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است، صراحتاً الگوی توسعه‌ی مطلوب را در تضاد استقلال‌خواهی معرفی می‌کند. او حتی استقلال‌خواهی و خودکفایی را در ردیف انزواگرایی معرفی می‌کند: «بر این اساس، راهبردهای تحقق توسعه، از الگوهای گذشته که برپایه‌ی مفاهیمی مانند خودکفایی، استقلال و انزوا استوار بودند، از نظر محتوایی فاصله گرفته‌اند و به الگوی توسعه‌ی برون‌گرا نزدیک می‌شوند که البته در این الگو، مفاهیم خودکفایی و استقلال بازتعریف شده‌اند تا شاخص توسعه‌گرایی حاکم بر جهان کنونی براساس راهبرد تعاملی باشد؛ چراکه راهبرد انزواگرایی مانع از توسعه می‌شود. در این شرایط، هر برنامه‌ی کلان توسعه‌ی ملی برای دستیابی به موفقیت، نیازمند تعامل با جریانات اصلی نظام اقتصاد سیاسی بین‌الملل و استفاده از امکانات جهانی است؛ چراکه این الگوی توسعه مبتنی بر وابستگی متقابل است و یک ضرورت به‌حساب می‌آید.»[4]
 
از منظر سریع‌القلم، اصل استقلال‌خواهی دیگر کاربرد ندارد: «اصل چهارم، اصل استقلال‌خواهی است. در ایرانی علاقه شدیدی به استقلال‌خواهی وجود دارد. البته امروزه واژه‌ی استقلال در متون علوم سیاسی و روابط بین‌الملل مطرح نیست. واژه‌ی استقلال و استعمارزدایی از اصطلاحات دهه‌ی 1960 میلادی است. اکنون واژه‌ی حاکمیت ملی مرسوم است. کشورها سعی می‌کنند براساس حاکمیت ملی خود تصمیم بگیرند که می‌خواهند چه کنند. یک تناقض بزرگ در کشور این است که از یک‌سو می‌خواهیم خودمان باشیم و از سوی دیگر، خواستار کار با دنیا هستیم و کیست که بتواند این مشکل را حل کند. کدام فرمول است که بتواند این مهم را انجام دهد. به‌ نظر من، اکنون مسائل ایران در این گلوگاه اصلی گرفتار شده است. اگر با دنیا ارتباط برقرار شود، مشکل سلطه وجود دارد و اگر با دنیا ارتباط برقرار نشود، مشکل علم، تکنولوژی و جز این‌ها... چگونه می‌توان حاکمیت و هویت ملی را حفظ کرد و در ضمن با دنیا مراوده داشت؟ چگونه باید از این جغرافیای مهم و منابع سوخت در اطراف به نفع کشور بهره‌برداری کنیم؟ گرچه تلاش می‌شود که مسائل داخل کشور از مسائل سیاست خارجی تفکیک گردد، ولی گروه‌های موجود در سیاست خارجی به‌طور طبیعی به مسائل داخلی هم بازمی‌گردد.»[5]
 
این‌چنین است که در ادبیات اینان، مفهوم استقلال با همه‌ی ابعادش نفی می‌گردد. سریع‌القلم، در کتابی که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک با مقدمه‌ی دکتر حسن روحانی منتشر گردیده است، چنین استقلال اقتصادی را نفی می‌کند: «در فرایندهای جهانی ‌شدن، اصل بر اقتصاد است و بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها در مسائل اقتصادی متمرکز است و نکته‌ی مهم‌تر دوم اینکه اگر کشور میان‌پایه و درحال‌توسعه‌ای تصمیم گرفت در این فرایند وارد شود، باید به‌دنبال استقلال اقتصادی نباشد، بلکه اقتصاد خود را در معرض تاروپود اقتصاد جهانی به‌خصوص غرب قرار دهد.»[6]
 
وی همچنین ادامه می‌دهد: «ازآنجاکه ایران این آمادگی فکری و اداری را ندارد که در تصمیم‌گیری‌های سیاسی با غرب شریک شود و یا همسو با آن عمل کند، طبعاً به‌لحاظ اقتصادی نیز دچار تحریم شده و یا حداقل دسترسی به منابع و امکانات غربی نخواهد داشت.»[7]
 
محمود واعظی، وزیر کنونی ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز که سال‌ها معاون مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است، صراحتاً الگوی توسعه‌ی مطلوب را در تضاد استقلال‌خواهی معرفی می‌کند. او حتی استقلال‌خواهی و خودکفایی را در ردیف انزواگرایی معرفی می‌کند.
 
او همچنین استقلال سیاسی را در تناقض با پیشرفت می‌داند: «جمهوری اسلامی با یک پارادوکس مهم روبه‌روست. از یک‌ طرف می‌خواهد رشد و پیشرفت کند و از طرف دیگر، در پی حفظ استقلال سیاسی و همین‌طور عدالت در بیرون از مرزهای کشور است. در واقع، ریشه‌ی پارادوکس در نوع نگاه به خود و نظام بین‌المللی است.»[8]
 
نگاه برون‌زای توسعه‌گرای حاکم بر اعضای حلقه‌ی فکری نیاوران، موجب می‌شود مسیر توسعه‌ی ایران را آکنده از تعارض‌ها با غرب ببیند و بنابراین تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی را مخالف رشد اقتصادی معرفی می‌کند. وی می‌گوید: «پارادوکس تقابل-تعامل با محیط بین‌المللی، سیاست‌گذاری‌های مختلفی را در پی خواهد داشت و بر مسائل اجتماعی، فرهنگی، هنری، آموزشی و اقتصادی اثرات مستقیمی برجای خواهد نهاد.
جمهوری اسلامی می‌خواهد خصوصی‌سازی اقتصادی کند که به تعامل و هماهنگی و سازگاری با بانک‌های خصوصی و شرکت‌های چندملیتی و سرمایه‌ی فناوری آن‌ها نیاز دارد و درعین‌حال می‌خواهد با سیاست خارجی دولت‌هایی که این شرکت‌ها از آن‌ها برخاسته‌اند، تعارض داشته باشد. به‌ عبارت ‌دیگر، هم می‌خواهد از امکانات موجود جهانی بهره‌برداری کند و هم سیاست خارجی ایدئولوژیک داشته باشد و نظم موجود جهان و ساختار غربی-استکباری آن را زیر سؤال ببرد. جمهوری اسلامی می‌خواهد هم عضو گات و سازمان تجارت جهانی شود که قاعده‌سازان روابط اقتصادی جهان هستند و تحت‌الشعاع منافع غرب و به‌خصوص هفت‌ کشور صنعتی هستند و درعین‌حال با همان هفت ‌کشور صنعتی در تعارضات سیاسی و فلسفی، حالت تقابلی داشته باشد.»[9]
 
زیربنای چنین تفکری، عدم خودباوری و غیرممکن دانستن پیشرفت براساس ساخت اقتدار درونی است. به اعتقاد اینان، «مشکل از آنجا آغاز می‌شود که تحقق قدرت و توسعه‌یافتگی محتاج ابزاری است که نزد ایران نیست. طرز تفکر رایج در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب، قدرت اقتصادی و فناورانه‌ی غرب را نفی نکرده است، بلکه مقاصد سیاسی و مبانی فلسفی و فزون‌خواهی آن را نفی می‌کند. پاسخ غرب در مقابل جمهوری اسلامی ایران این بوده که غرب یک سیستم یکپارچه است و ایران نمی‌تواند با بخشی از آن ارتباط برقرار کند و با بخشی دیگر مبارزه‌ی سیاسی و اعتقادی داشته باشد.»[10]
 
باید تأکید کرد که این تفکرات تنها در سطوح انتزاعی و نظری باقی نمانده و تأثیرات آشکار آن را می‌توان در برخی مواضع و تصمیم‌گیری‌های مسئولان اجرایی مشاهده کرد. بی‌جهت نیست که عیسی کلانتری، مشاور معاون اول رئیس‌جمهور، چندی پیش طی سخنانی در نشست کمیته‌ی اقتصادی بنیاد «امید ایرانیان» با ذکر یک خاطره، خودکفایی در کشاورزی را «مزخرفات» خواند: «همین‌ الآن آقایان هنوز دارند درباره‌ی خودکفایی در محصولات کشاورزی صحبت می‌کنند. برای نوشتن برنامه‌ی ششم دوباره موضوع خودکفایی را به میان کشیدند که من برگشتم به آقای نوبخت گفتم تو را به دین و ایمانت، بگو این مزخرفات را کنار بریزند.»[11]
 
فرجام سخن
 
موضوع تجویز وابستگی اختصاص به دوره‌ی اخیر نداشته و عمری به درازای بیش از یک سده در ایران معاصر داشته است. از نخستین روزهای ورود تجدد (modernism) بخشی از شبه‌روشن‌فکران وابسته به کانون‌های غرب‌زده و ماسونی علناً و آشکار بر طبل وابستگی کوفته‌اند و به‌شدت از آن دفاع کرده‌اند. بااین‌حال پیروزی انقلاب اسلامی، پایانی بود بر تجویز وابستگی به نام ترقی و پیشرفت.
اکنون و پس از گذشته بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، علی‌رغم تلاش‌های امام و امت برای نهادینه‌سازی استقلال همه‌جانبه در این مرزوبوم، هنوز هم هستند کسانی که به نام علم و ترقی و در قالب ادبیات جدید، همان مفاهیم کهنه‌ی استعماری را عرضه می‌دارند. شوربختانه‌تر آنکه چنین محافلی تنها به برخی مدعیان روشن‌فکری محدود نشده و در برخی بخش‌های حساس اجرایی کشور نیز رسوخ یافته است.*

پی‌نوشت‌ها
 
[1]. صحیفه‌ی امام، ج4، ص160.
[2]. سریع‌القلم، محمود، عقلانیت و آینده‌ی توسعه‌یافتگی ایران، ص288.
[3]. سریع‌القلم، محمود، ثبات سیاسی و توسعه‌ی سیاسی، مجله‌ی اطلاعات سیاسی-اقتصادی، مهر و آبان، ش145 و 146، ص10.
[4]. واعظی، محمود، کنفرانس ملی چشم‌انداز بیست‌ساله و الزامات سیاست خارجی توسعه‌گرا، ص20.
[5]. سریع‌القلم، محمود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: نقد نظری و طرح ائتلاف، مجله‌ی مجلس و راهبرد، پاییز 1381، ش35، ص65 تا 82.
[6]. سریع‌القلم، محمود، ایران و جهانی ‌شدن، چالش‌ها و راه‌حل‌ها، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، تیرماه 1384، ص106.
[7]. سریع‌القلم، همان، ص111-112.
[8]. همان، ص111.
[9]. همان، ص112.
[10]. همان، ص111.
[11]. جهان‌نیوز، چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394.

 

*گروه سیاسی اندیشکده برهان/انتهای متن/

 

منبع : برهان



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

ایران به اسرائیل چگونه مینگریست؟ چگونه مینگرد؟

به مناسبت اعلام تحریم ارتباط با اسرائیل از سوی امام (ره) 
نوشتار حاضر که در دو بهره تنظیم شده است، به مقایسه‌ی روابط ایران و فلسطین قبل و بعد از انقلاب، آن هم در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی می‌پردازد و در ذیل این مقایسه، اشاره‌ای مجمل به مواضع و اقدامات امام خمینی (ره) نسبت به مسئله‌ی فلسطین دارد.
گروه تاریخ برهان/ فاطمه تفتیان؛ سابقه‌ی روابط ایران و فلسطین به سال‌های قبل از جنگ جهانی اول بازمی‌گردد و این روابط همواره در طول تاریخ، فرازوفرودهای بسیاری به خود دیده است تا اینکه امروزه شاهد پیوند هرچه بیشتر جمهوری اسلامی ایران با فلسطین و جنبش‌های آزادی‌بخش اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی هستیم. اما این روابط قبل از انقلاب و در دوران حکومت پهلوی دوم، سمت‌وسویی دیگر داشت و به‌جای مسلمانان فلسطین، پیوند با اسرائیل را مدنظر قرار داده بود.
 
در واقع رویکردی که نخبگان حکومتی عصر پهلوی دوم در خصوص مسئله‌ی فلسطین در پیش گرفتند، درست نقطه‌ی مقابل رویکرد دوستانه است که اکنون جمهوری اسلامی با فلسطین دارد. اما این رویکرد متفاوت ایران به مسئله‌ی فلسطین، قبل و بعد از انقلاب، چگونه قابل تحلیل است؟
نوشتار حاضر که در دو بهره تنظیم شده است، به مقایسه‌ی روابط ایران و فلسطین قبل و بعد از انقلاب، آن هم در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی، می‌پردازد و در ذیل این مقایسه، اشاره‌ای مجمل به مواضع و اقدامات امام خمینی نسبت به مسئله‌ی فلسطین دارد.
 
بهره‌ی اول) فلسطین؛ تقابل نظام اجتماعی و سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم
 
با اشغال نظامی ایران در شهریور 1320، حکومت اقتدارگرای رضاشاه سقوط کرد و با یک جابه‌جایی اجباری در قدرت سیاسی ایران، محمدرضاشاه به‌جای پدرش به قدرت رسید. این جابه‌جایی اجباری و برکناری رضاشاه از قدرت، تأثیر عمیق و تعیین‌کننده‌ای بر ادراک سیاسی و رفتار سیاست خارجی شاه جوان برجای گذاشت و زیربنای به‌کارگیری سیاست اتحاد و ائتلاف با قدرت‌ها بزرگ و در رأس آن‌ها، آمریکا گردید. بدیهی بود که در پیش گرفتن چنین سیاستی، نمی‌توانست با اهداف آمریکایی‌ها در جهان و به‌ویژه منطقه‌ی حساس خاورمیانه هماهنگ نباشد. آمریکایی‌ها در این زمان به‌شدت از مهاجرت یهودیان به فلسطین و تشکیل دولت یهود در خاورمیانه حمایت می‌کردند و همبستگی با آن‌ها نمی‌توانست با خصومت با اسرائیل جمع شود؛ به‌خصوص برای ایرانی که به قول گازیورسکی، رابطه‌ی دست‌نشاندگی با آمریکا داشت: «رابطه‌ی نزدیک بین ایران و آمریکا در دوران سلطنت محمدرضاشاه، نمونه‌ی رابطه‌ی دست‌نشاندگی بین کشورهاست.»[1]
 
در واقع نظام سیاسی محمدرضاشاه که با ضعف‌های متعدد ساختاری و کارکردی و بحران مشروعیت دائمی مواجه بود، برای فرار از این وضعیت، به‌ناچار می‌بایست هرچه بیشتر خود را به قدرت‌های خارجی، به‌ویژه آمریکا، نزدیک کند[2] و این ارتباط نزدیک با آمریکا، پیوند تنگاتنگی با «قلب تپنده‌ی استراتژی آمریکا در خاورمیانه»، یعنی اسرائیل پیدا می‌کرد. این‌گونه بود که محمدرضاشاه و دیگر نخبگان سیاسی حکومت دست‌نشانده‌ی پهلوی، از تشکیل رژیم صهیونیستی در خاورمیانه استقبال کردند و البته با دریافت رشوه‌های کلان و به بهانه‌ی حمایت از ایرانیان مقیم فلسطین، رژیم اسرائیل را به‌صورت دوفاکتو به رسمیت شناختند.
 
ناگفته نماند که رژیم صهیونیستی در نظر حکومت پهلوی دوم، الگویی پیشرفته از تمدن غرب را در قلب خاورمیانه به نمایش می‌گذاشت و این هم باعث تحقیر بیشتر اعراب می‌شد و هم زمینه‌های لازم برای هرچه بیشتر غربی کردن جامعه‌ی ایران را فراهم می‌کرد. علاوه بر این، تلقی کارگزاران رژیم پهلوی از رژیم صهیونیستی، «یک آمریکای کوچک» در قلب خاورمیانه بود که نزدیکی به آن، ضمن آنکه نیازهای علمی و فناوری ایران در زمینه‌های مختلف را برآورده می‌ساخت، زمینه‌ی نزدیکی به آمریکا و جلب اعتماد بیشتر واشنگتن را فراهم می‌آورد.[3]
 
البته این علاقه یک‌طرفه نبود و در سوی دیگر این معادله، رژیم صهیونیستی هم براساس «دکترین پیرامونی» بن گورین، به دنبال اتحاد با کشورهای غیرعربی خاورمیانه و شمال آفریقا در مقابل تهدید اعراب بود؛ اتحادی که ایران، ترکیه و اتیوپی محورهای اصلی آن را تشکیل می‌دادند و همگی جزء وابستگان بلوک غرب به‌شمار می‌رفتند.
 
رژیم صهیونیستی می‌توانست از طریق گسترش روابط با این کشورها، خود را از انزوا برهاند و مشروعیت و اعتبار بین‌المللی پیدا کند. البته در بین سه کشور یادشده، ایران به دلایل مختلف، از جمله دسترسی به منابع عظیم انرژی، دشمنی با اعراب و رادیکالیسم عربی، روابط نزدیک با آمریکا و... مورد توجه ویژه مقامات صهیونیستی بود.
 
امام خمینی (ره) حمایت از فلسطین را برمبنای دفاع از مظلوم قرار داده و از واجبات دین اسلام می‌دانست. لذا سکوت در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی را جایز ندانسته و دست به اقدام زد. اعلام روز جهانی قدس مهم‌ترین اقدام ایشان در این زمینه بود.
 
وقوع وقایعی چون سقوط رژیم محافظه‌کار عراق و روی کار آمدن حکومت چپ‌گرای عبدالکریم قاسم در عراق به همراه اوج‌گیری اقتدار جمال عبدالناصر در مصر، باعث استقبال هرچه بیشتر شاه ایران از دکترین پیرامونی اسرائیل شد[4] و لذا در دهه‌های 1950و 1960 میلادی (به جز سال‌های نخست‌وزیری دکتر مصدق) شاهد گسترش هرچه بیشتر روابط دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و اقتصادی ایران و اسرائیل هستیم؛ به‌طوری‌که در اواخر دهه‌ی 1970م، شاه ایران به یکی از متحدین اصلی رژیم صهیونیستی تبدیل شده بود.
 
نکته‌ای که نباید از آن غافل شد این است که هرچند نظام سیاسی ایران عصر پهلوی دوم، به گسترش هرچه بیشتر روابط با رژیم صهیونیستی علاقه نشان می‌داد، اما نظام اجتماعی ایران به‌شدت مخالف چنین روابطی بود و مناسبات حکومت با اسرائیل، واکنش‌های مختلفی را از سوی نظام اجتماعی، به‌ویژه طبقه‌ی روحانیت به دنبال داشت. به‌عنوان مثال، آیت‌الله بروجردی در واکنش به اقدام شاه در شناسایی دوفاکتو اسرائیل، بیانیه‌ای در خصوص مسائل فلسطین صادر و تأسف خود را از کشتار مسلمانان فلسطینی به دست یهودیان اعلام کرد. آیت‌الله بهبهانی نیز ضمن تلگرافی به پاپ اعظم در واتیکان، تعدی یهودیان به فلسطین را محکوم کرده و از پاپ خواست تا به ملل مسیحی یادآور شود که از حمایت یهود دست بردارند و به جان و مال مسلمانان تعدی نکنند.[5]
 
آیت‌الله کاشانی و شهید نواب صفوی نیز از دیگر کسانی بودند که به جنایات رژیم صهیونیستی و مناسبات دوستانه‌ی حکومت پهلوی با اسرائیل واکنش نشان دادند، آن‌ها جلسه‌ی بزرگی در مسجد سلطانی تهران برگزار کردند (1327ش) و مردم را به تظاهرات ترغیب کردند. جمعیت عظیمی از اقشار مختلف مردم در این تظاهرات شرکت کردند و علیه یهود و به نفع اعراب شعار دادند. آیت‌الله کاشانی در سخنرانی این مراسم، ضمن دعوت به همبستگی مسلمانان، درباره‌ی فلسطین گفت:
 
«...حکومت اسلام از قدیم‌الایام بر فلسطین، حقی ثابت است و مسلمین دنیا، به‌خصوص ملت ایران، چنین اجازه‌ای را نمی‌دهند که متجاسرین یهود (که ذلیل‌ترین ملل عالم‌اند) به این حق ثابت، دست تعدی دراز نموده و با چنگال‌های آلوده به فساد و ظالمانه‌ی خود، خانمان برادران مسلمان ما را در هم ریخته و خون آنان را بی‌رحمانه بریزند.»[6]
 
در پایان نیز حاضران جلسه‌ قطعنامه‌ای صادر کردند که طی آن، از مجلس شورای ملی و دولت خواسته شده بود از مساعدت و همکاری با فلسطین کوتاهی نکنند. فداییان اسلام نیز در این جلسه به نام‌نویسی از داوطلبان شرکت در جنگ فلسطین و اسرائیل پرداختند و هزاران نفر پس از ثبت‌نام، آمادگی خود را برای حضور در جبهه‌های جنگ با اسرائیل اعلام داشتند، اما دولت مانع عزیمت آن‌ها به فلسطین شد.
 
از دیگر شخصیت‌های مذهبی ایران که واکنش‌های شدیدی نسبت به مناسبات دوستانه‌ی حکومت پهلوی و اسرائیل نشان داد می‌توان به حاج سید علی کمالی، سید صدرالدین فال اسیری، سید محمدباقر دستغیب و از همه مهم‌تر امام خمینی اشاره کرد.
 
سابقه‌ی حمایت امام خمینی از مسلمانان فلسطین به سال‌های قبل از اعلام وجود رژیم صهیونیستی برمی‌گردد. ایشان در سال 1312ش از آیت‌الله حائری خواست تا نامه‌ای به رضاشاه بنویسد (تلگراف را آیت‌الله بهبهانی به رضاخان داد) تا به اتفاقاتی که در سرزمین فلسطین می‌افتد (خرید زمین مسلمانان و فروش به یهودیان) توجه کند و این خود درک سیاسی و دوراندیشی امام را می‌رساند که مدت‌ها قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی، خطر فعالیت‌های آنان را احساس کرده بود.[7]
 
با ورود مستقیم امام خمینی به صحنه‌ی مبارزه و رهبری نهضت اسلامی در اولین سال‌های دهه‌ی 1340ش، ایشان در کنار اعلام حمایت از مردم مظلوم فلسطین و گوشزد کردن خطر اسرائیل و صهیونیسم برای جهان اسلام و صلح و امنیت منطقه، حملات خود را متوجه شاه، صهیونیسم و آمریکا کرده و فرمود: «اینجانب حسب وظیفه‌ی شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم: قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه‌ی صهیونیست‌هاست.»[8]
 
ایشان همچنین در اوج مبارزه علیه رژیم شاه (1347ش)، اولین مرجع تقلید و پیشوای بزرگ مذهبی بود که مجوز حمایت از مبارزان فلسطینی از محل وجوهات شرعی، زکات و صدقات را صادر نمود: «اکیداً شایسته و بلکه واجب است که قسمتی از وجوه شرعی، مانند زکات و سایر صدقات را به مقدار کافی به این مجاهدین راه خدا اختصاص داد.»[9]
 
از دیگر اقدامات امام خمینی در این برهه‌ی زمانی، می‌توان به پیام ایشان خطاب به دولت‌ها و ملل اسلامی اشاره کرد که بر استفاده از حربه‌ی تحریم نفت علیه اسرائیل و حامیانش تأکید شده بود: «دولت‌های ممالک نفت‌خیز اسلامی لازم است از نفت و دیگر امکاناتی که در اختیار دارند به‌عنوان حربه‌ی علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده کرده، از فروش نفت به دولت‌هایی که به اسرائیل کمک می‌کنند، خودداری ورزند.»[10]
 
بدین ترتیب، واکنش نظام اجتماعی ایران به‌ویژه طبقه‌ی روحانیت، نسبت به همکاری‌های روزافزون حکومت پهلوی و رژیم صهیونیستی، روزبه‌روز بیشتر می‌شد و کشتار مسلمانان فلسطین به دست یهودیان، منجر به صدور بیانیه و سخنرانی توسط علما، شکل‌گیری جلسات، تظاهرات، قطعنامه‌ها و نام‌نویسی برای شرکت در جنگ اعراب و اسرائیل در شهرهای مختلف ایران می‌شد. این امر هرچند ابتدا باعث شده بود حکومت پهلوی مجبور به مخفی‌کاری در خصوص روابطش با اسرائیل شود، اما به‌ویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، نظام سیاسی حاکم در ایران بدون توجه به خواست‌های مردم، به گسترش روابط با اسرائیل مبادرت ورزید. این مسئله ضربات جبران‌ناپذیری به مشروعیت حکومت پهلوی وارد کرد؛ چراکه به نارضایتی مردم از رژیم دامن زده و از این جهت، سهم زیادی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا نمود.
 
با وقوع انقلاب اسلامی، تقابل نظام اجتماعی و سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم، سمت‌و‌سویی دیگر یافت که در ادامه به آن می‌پردازیم.
 
برکناری اجباری رضاشاه توسط قدرت‌های بزرگ، تأثیر عمیقی بر شاه جوان گذاشت. بنابراین محمدرضاشاه نمی‌توانست با اهداف آن‌ها در خاورمیانه هماهنگ نباشد. آمریکایی‌ها در آن زمان به‌شدت از تشکیل دولت یهود حمایت می‌کردند و این برای ایرانی که رابطه‌ی دست‌نشاندگی با آمریکا داشت نیز پذیرفتنی شد.
 
بهره‌ی دوم) فلسطین؛ پیوند نظام اجتماعی و سیاسی ایران بعد از انقلاب
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی در ایران، همکاری با اسرائیل جای خود را به تقابل داد و مبارزه‌ی نظام اجتماعی علیه اسرائیل غاصب وارد مرحله‌ی جدیدی به رهبری امام خمینی شد. در این زمان، پیوندهای میان ایران و فلسطین از حوزه‌ی نظام اجتماعی به نظام سیاسی تسری پیدا کرد و این مسئله علاوه بر اینکه در قانون اساسی و اهداف ملی نمود پیدا کرد: «جمهوری اسلامی ایران... از مبارزه‌ی حق‌طلبانه‌ی مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.»[11] جلوه‌ی بارزی در سیاست خارجی، منافع ملی و منافع فراملی کشور نیز یافت و حمایت از مسلمانان و مستضعفان، وحدت جهان اسلام، صدور انقلاب اسلامی و ایجاد جامعه‌ی جهانی اسلام مذکور در قانون اساسی، در عمل پیگیری شد.
 
امام خمینی به‌عنوان بزرگ‌ترین استراتژیست انقلاب، در تعیین خط‌مشی سیاست خارجی کشور، خطر صهیونیسم را خطری برای تمام ملت‌ها و دولت‌های اسلامی می‌دانست و خاطرنشان می‌ساخت که هدف اسرائیل نه تنها فلسطین، بلکه «تشکیل امپراتوری اسرائیل از نیل تا فرات» است و باید در مقابل آن هوشیار بود و این یکی از دلایلی است که مسئله‌ی حمایت از فلسطین و جنبش‌های آزادی‌بخش اسلامی، در زمره‌ی منافع حیاتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفت؛ چراکه آن‌ها علاوه بر آنکه عمق استراتژیک ایران را افزایش می‌دهند، زمینه‌های لازم «بازدارندگی نامتقارن» را برای ایران ایجاد می‌کنند.[12]
 
علاوه بر این، امام خمینی حمایت از فلسطین را برمبنای دفاع از مظلوم قرار داده و از واجبات دین اسلام می‌دانست. لذا سکوت در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی را جایز ندانسته و دست به اقدام زد. صدور حکم حکومتی قطع رابطه‌ی جمهوری اسلامی با مصر پس از امضای قرارداد کمپ دیوید،[13] بهره‌گیری از فرصت‌ها و قابلیت‌های جهان اسلام علیه اسرائیل از جمله برائت از مشرکین در مراسم حج و فرستادن پیام به حجاج، از جمله اقدامات معمار بزرگ انقلاب اسلامی در حمایت از مسلمانان فلسطین بود.
 
یکی دیگر از اقدامات امام خمینی و در واقع مهم‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین تفکر و نوآوری امام خمینی در مورد مسئله‌ی فلسطین، اعلام آخرین جمعه‌ی ماه رمضان هر سال به‌عنوان روز جهانی قدس بود: «من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم پیوندند و جمع مسلمانان جهان را دعوت می‌کنم آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان را، که از ایام قدر است، به‌عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند.»[14]
 
بدین ترتیب، پیوند با فلسطین از سطح نظام اجتماعی قبل از انقلاب به سطح نظام سیاسی بعد از انقلاب کشیده شد و نظام جمهوری اسلامی با تأسی از امام خمینی و معیار‌های مکتب اسلام، نه تنها رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت نشناخت، بلکه ظلم‌ستیزی و حمایت از فلسطین را از اهداف مهم سیاست خارجی خود قرار داد.
 
فرجام سخن
 
نظام سیاسی ایران عصر پهلوی دوم، به دلیل وابستگی شدید به قدرت‌های بزرگ، از جمله آمریکا، ضمن نادیده گرفتن مردم فلسطین، به گسترش هرچه بیشتر روابط با رژیم صهیونیستی علاقه نشان می‌داد، اما نظام اجتماعی ایران به‌شدت مخالف چنین روابطی بود و مناسبات حکومت با اسرائیل، واکنش‌های مختلفی را از سوی نظام اجتماعی، به‌ویژه طبقه‌ی روحانیت، به دنبال داشت. این رویه بعد انقلاب کاملاً تغییر کرد و نظام سیاسی جمهوری اسلامی که به رهبری امام خمینی از بطن نظام اجتماعی ایران برخاسته بود، هماهنگ با آن و مطابق معیارهای مکتب اسلام، به حمایت از مسلمانان فلسطین در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی پرداخت.(*)
 
پی نوشت ها
 
[1]. ابراهیم متقی و زهره پوستین‌چی، الگو و روند در سیاست خارجی ایران، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1389، ص 28.
[2]. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (1320- 1357)، تهران، قومس، ص 22.
[3]. مهدی آهویی، تحولنگاهایرانیبهرژیمصهیونیستی؛ازگذشتهتاحال، دانشسیاسی، بهاروتابستان1388،شماره‌ی 9، ص 7.
[4]. همان، ص 9 تا 11.
[5]. داوود امینی، بازبینیمواضعرژیمپهلوی،روحانیتومردمایران،درمنازعاتفلسطینواسرائیل، گنجینه‌یاسناد،بهار1385،شماره‌ی 61، ص 62.
[6]. همان.
[7]. زهرا طاهری امینی، دومین همایش بین‌المللی امام خمینی و سیاست خارجی نگاهی به مسئله‌ی فلسطین و آزادی قدس شریف، رویدادها و تحلیل‌ها، مرداد 1387، شماره‌ی 224، ص 9.
[8]. محمدرضا مجیدی، فلسطین نگاه مسلمان ایرانی، اندیشه‌ی انقلاب اسلامی، بهار 1381، شماره‌ی 1، ص 23.
[9]. مهدی نظرپور، فلسطین از دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، پیام، ویژه‌ی رمضان 1385، شماره‌ی 78، ص 108.
[10]. همان، ص 109.
[11]. جهانگیر منصور، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: قانون اساسی مصوب 1358، اصلاحات و تغییرات و تتمیم قانون اساسی مصوب 1368، تهران، نشر دوران، 1388، ص 96.
[12]. متقی، همان، ص 71.
[13]. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، 1389، ص 262.
[14]. نظرپور، همان، ص 112.
 
* فاطمه تفتیان، پژوهشگر تاریخ معاصر/ انتهای متن/
منبع : برهان



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

تهدید نهادینه

مستندی در باب بازرسی، ترور و براندازی 
در این مستند به این سؤالات پاسخ داده می‌شود: هدف از طرح بازرسی‌های نامتعارف چیست؟ آیا کشورهای غربی به زعامت آمریکا، از انجام بازرسی‌های نامتعارف مطرح‌شده، به‌دنبال راستی‌آزمایی هستند یا اهداف دیگری در ذهن دارند؟ نتیجه‌ی این بازرسی‌های نامتعارف چیست؟

اندیشکده برهان؛ یکی از ابعاد پرونده‌ی هسته‌ای ایران در مذاکرات بین تهران و E3+3، مسئله‌ی بازرسی از تأسیسات ایران است. «بازرسی سرزده»، «بازرسی مدیریت‌شده» و... از مسائلی است که در مورد آن بحث‌های فراوانی شده است.

اما طرح برخی درخواست‌ها برای بازرسی نامتعارف از ایران، آن چیزی است که مورد مناقشه‌ی ایران و کشورهای طرف مذاکره واقع شده است. هدف از طرح بازرسی‌های نامتعارف چیست؟ آیا کشورهای غربی به زعامت آمریکا، از انجام بازرسی‌های نامتعارف مطرح‌شده، به‌دنبال راستی‌آزمایی هستند یا اهداف دیگری در ذهن دارند؟ نتیجه‌ی این بازرسی‌های نامتعارف چیست؟

آیا بازرسی‌های نامتعارف در کشورهای دیگر نیز انجام شده است؟ نتایج این بازرسی‌ها در آن کشورها، آیا برای آن‌ها صلح، آرامش و برقراری ارتباط بین‌المللی را به ارمغان آورده است؟ پاسخ به این سؤالات را در «تهدید نهادینه» ببینید.




پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

مام (ره) مانع راهبردی و مسئلهی تاکتیکی اصلاحطلبان

به نظر می‌رسد جریان اصلاح‌طلبی اندیشه‌های امام را به‌لحاظ راهبردی به چشم «مانع» می‌نگرد که باید برداشته شود، ولی به‌لحاظ تاکتیکی به آن به چشم «مسئله» نگاه می‌کند که باید حل شود و در این راستا در کوتاه‌مدت با ابزار تفسیرپذیری اندیشه‌ها، سعی در «مدرن‌سازی» امام دارند و از اندیشه‌های امام قرائتی مدرن ارائه می‌دهند و تحت این قرائت مدرن، اندیشه‌های خویش را از زبان امام بیان می‌دارند.
 گروه سیاسی/ عبدالله بیننده؛ اصلاح‌طلبی بیش و پیش از هر چیز خواهان تجدیدنظر در بینش‌ها، نگرش‌ها و طرز تلقی‌هاست و این تجدیدنظر را از پایگاه تجدد و اخیراً پساتجددگرایانه پی می‌گیرند. آن‌ها بر آن‌اند که زیستن در جهان جدید بدون تجدیدنظر در باورهای پیشین و اصلاح و تعدیل آن‌ها میسّر نیست و تا زمانی که این تجدیدنظرها اتفاق نیفتد نگرش واقع‌گرایانه به عالم جدید ممکن نخواهد بود چراکه پایگاه سنت در جهان جدید دچار تزلزل شده است و راه چاره‌ی درمان این تزلزل مسلح شدن به بینش تجدد است و البته این تسلیح به سلاح تجدد لزوماً به معنای حذف سنت و فروغلتیدن به دامان تجدد و پژواک صدای آن شدن نیست بلکه اصلاح آن است برای تطابق با زمان و مکان هرچند در این اصلاح و تعدیل به‌ناچار حکم به تعطیل برخی احکام می‌دهد که تا این زمان مسلّم تلقی می‌شدند.
 
عرصه‌ی سیاست و سیاست خارجی نیز از منظر اصلاح‌طلبی مستلزم تجدیدنظر در نگرش‌های پیشاانقلابی، ایام انقلابی و پساانقلابی است. نگرش اصلاح‌طلبی بر آن است که بخش عمده‌ای از گرفتاری‌های سیاسی دهه‌ی دوم انقلاب به بعد، نتیجه‌ی آرمان‌ها، شعارها و رفتارهای انقلابی دهه‌ی اول است و در این نگرش‌ها باید تجدیدنظر رخ دهد. نگرش اصلاح‌طلبی که نگرشی شبه لیبرالی است در دهه‌ی اول به دلیل شرایط انقلابی آن دهه و وجود فضای جنگ، گفتمانی در حاشیه بود، با پایان جنگ و آغاز دولت سازندگی زمینه برای نیل از حاشیه به متن برای آن مهیا شد و با آغاز عصر اصلاح‌طلبی، کاملاً در متن قرار گرفت و در همه‌ی این مدت یک موضوع محوری را در دستور کار خویش داشت و آن هم «تجدیدنظر» بود. آن‌ها این تجدیدنظر را ابتدا در عرصه‌ی مباحثات تئوریک کلامی و فقهی پی گرفتند و سپس نتایج آن مباحث تئوریک را در عرصه‌ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پی گرفتند.
 
اصلاح‌طلبی در این فرایند تجدیدنظر همواره با مشکلات عدیده‌ای مواجه بودند از جمله این مشکلات می‌توان به چند مورد مهم اشاره نمود: اولاً جریانِ نسبتاً قویِ کلامی و فقهی حوزه علمیه، ثانیاً ضعف در برقراری ارتباط با عامه‌ی مردم به دلیل ادبیات نخبه‌گرایانه، ثالثاً مشکلاتی که با برخی اصول قانون اساسی پیدا می‌کردند و رابعاً اندیشه‌های قدرتمند و فراگیر امام خمینی (ره). آن‌ها برای هرکدام از این مشکلات به‌گونه‌ای راه چاره در پیش گرفتند. برای مقابله با مشکل اول روشنفکریِ دینی و برخی تشکل‌های حوزه‌ای را ایجاد کردند، خواهان اصلاح قانون اساسی و رفراندوم شدند، ادبیات خود را عامه‌پسندتر و عامه‌فهم‌تر کردند و خود را پیرو خط امام (ره) نامیدند و چاره‌ای جز این هم نبود چراکه هامونی نام و کلام امام هنوز در اذهان عامه‌ی مردم وجود دارد.
 
امام خمینی (ره) شخصیتی فقیه و مشکلم با مایه‌های فلسفی و عرفانی بود که با فعالیت‌های سیاسی خویش به شخصیتی سیاسی و رهبری یک نظام سیاسی نیز نائل شد. اندیشه‌ها و شخصیت معنوی وی هم انقلاب اسلامی را ایجاد و هم در دهه‌ی اول پایه‌های آن را مستحکم کرد. اما آنچه از منظر این یادداشت مهم است سیطره‌ی اندیشه‌های وی در تمام ابعاد سیاسی کشور بود و جریانی که بخواهد مسیری «غیر» از این اندیشه‌ها را در پیش گیرد باید به نحوی با این اندیشه‌ها مواجه شود تا هم مخالفت‌های جدی را در میان توده‌ی مردم برنینگیزد و هم بتواند قرائت خویش از سیاست را هژمون سازد و جریان اصلاح‌طلبی هر دوی این مسیر را در پیش گرفت. آن‌ها هرگز خود را به‌صراحت مخالف اندیشه‌های ایشان معرفی نکردند بلکه خود را پیرو راستین خط امام دانسته و از سوی دیگر قرائت خویش از اندیشه‌های امام را قرائت واقعی دانسته‌اند و دیگران را به بدفهمیِ اندیشه‌های امام متهم می‌کنند. هرچند در واقع خود نیز می‌دانستند که اندیشه‌های آن‌ها به دلایل بنیادین تفاوت در جهان‌بینی در معنای عام آن، قابل جمع با اندیشه‌های امام نبود و نیست.
 
به نظر می‌رسد جریان اصلاح‌طلبی اندیشه‌های امام را به لحاظ راهبردی به چشم «مانع» می‌نگرد که باید برداشته شود ولی به لحاظ تاکتیکی به آن به چشم «مسئله» نگاه می‌کند که باید حل شود و در این راستا در کوتاه‌مدت با ابزار تفسیرپذیری اندیشه‌ها سعی در «مدرن سازی» املم دارند و از اندیشه‌های امام قرائتی مدرن ارائه می‌دهند و تحت این قرائت مدرن، اندیشه‌های خویش را از زبان امام بیان می‌دارند.
 
 
نگرش اصلاح‌طلبی که نگرشی شبه لیبرالی است در دهه‌ی اول به دلیل شرایط انقلابی آن دهه و وجود فضای جنگ، گفتمانی در حاشیه بود، با پایان جنگ و آغاز دولت سازندگی زمینه برای نیل از حاشیه به متن برای آن مهیا شد و با آغاز عصر اصلاح‌طلبی، کاملاً در متن قرار گرفت و در همه‌ی این مدت یک موضوع محوری را در دستور کار خویش داشت و آن هم «تجدیدنظر» بود.
 
یکی از عرصه‌هایی که اصلاح‌طلبی را با اندیشه‌ی امام دچار چالش می‌کند عرصه‌ی سیاست خارجی است. چراکه آن‌ها دو نگرش کاملاً متفاوت از عرصه‌ی روابط بین‌الملل دارند و این دو نگرش از همان ایام دولت موقت خود را نمایان ساخت و تاکنون نیز ادامه دارد. لیکن اصلاح‌طلبی امروز می‌خواهد خود را رندانه از اتهام مخالفت با اندیشه‌های امام مبرا سازد و این مسئله‌ی را از پایگاه قرائت پذیری اندیشه‌های امام از یک‌سو و سیالیت عرصه‌ی سیاست خارجی و اقتضائات زمانیِ اکنون از سوی دیگر پی بگیرد. از همین رو تجدیدنظر در اندیشه‌های سیاست خارجی امام را از این دو پایگاه پی می‌گیرند تا حداقل مخالفت‌های اجتماعی و سیاسی را برانگیزد.
 
برخی از تقابل‌های نگرش امام و اصلاح‌طلبی را در موارد زیر می‌توان دانست: اولاً در عرصه‌ی تعریف غایت سیاست خارجی. امام پیگیری منافع ملی و مصالح اسلامی برای نیل به امت اسلامی را در رأس می‌دانست درحالی‌که نگرش اصلاح‌طلبی منافع ملی را اصل می‌داند ثانیاً منطق امام در عرصه‌ی سیاست خارجی منطق «رسالت محور» بود درحالی‌که اصلاح‌طلبی منطق «منفعت محور» را پی می‌گیرد ثالثاً امام اهداف عقیدتی-فرهنگی را در رأس سیاست خارجی قرار داد و اصلاح‌طلبان منافع سیاسی و اقتصادی را، رابعاً امام حمایت از همه‌ی نیروهای آزادی‌بخش و ضد استکبار و حمایت از مستضعفین را پی می‌گرفت و اصلاح‌طلبی حمایت را غالباً حمایتی معنوی و احیاناً سیاسی می‌دانند، خامساً امام به قدرت‌های بزرگ بدبین بود و آن‌ها را استکباری می‌دانست و نظام دوقطبی آن زمان را نفی و خواهان شکل‌گیری قطب قدرت جدیدی در جهان با محوریت ایران بود، درحالی‌که اصلاح‌طلبی به قدرت‌های بزرگ نسبتاً خوش‌بین است و از تلاش برای برقراری رابطه با آن‌ها ابا ندارد و در نگرش افراطی آن‌ها خواهان حل شدن در نظام بین‌الملل موجود هستند.
 
بنابراین اصلاح‌طلبی خواهان تجدیدنظر در همه‌ی اندیشه و از جمله اندیشه‌های حضرت امام (ره) است و این تجدیدنظر را با عینک تجدد پی می‌گیرد، یعنی به دنبال تجدیدنظر در اندیشه‌ها در راستای تجدد و بالأخص ایدئولوژی‌های لیبرالی، نولیبرالی و بعضاً نو مارکسیستی هستند و می‌توان گفت چنین نگرشی به سیاست به‌طور حتم با اندیشه‌های توحیدی و محور سیاسیِ آن یعنی امامت و به‌تبع آن ولایت‌فقیه در تضاد است و این تضاد در عرصه‌ی سیاست خارجی نیز نمود عینی می‌یابد، چنان‌که در عصر اصلاحات شاهد بودیم.
 
*عبدالله بیننده؛ دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه اصفهان/انتهای متن/
منبع : برهان

 



پنج شنبه 94 خرداد 21 توسط ali ahani | نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز




 

  

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 131296
بازدید امروز :123
بازدید دیروز : 64
تعداد کل پست ها : 717

 

دانشنامه عاشورا

 

پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
قطره و دریا
شاید سخن حق
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
مکنون
عِــطـر ظــهــور
خورشید تابنده عشق
بنارانه
پژواک
شین مثل شعور
دلتنگ...
اهالی بصیرت
مهدی مشکات ـ شعرونظر
اجتماعی
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
حجت البالغه
قطره ای ازدریا
قافیه های سرگردان
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
حبیبی حسین
چشمـــه ســـار رحمــت
سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز)
هم رنگــــ ِ خـــیـــآل
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
بی سواد
بادصبا
آقاسیدبااجازه...
ما تا آخرایستاده ایم
شبکه ما
ابـــــــــــرار
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
"یا صاحب الزمان"
صدای پای زندگی
.:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:.
کشاورزی درنگاه توسعه
سرباز کوثر
مشکات نور الله
مهدی یاران
چهارفصل
نقش برتر پارس
حقیقت
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
عفاف و حجاب
  • صفحه اصلی
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • پیام رسان
  • مطالب پیشین
    آرشیو مطالب

    ویرایش
    وصیت شهدا
    وصیت شهدا
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :123
    بازدید دیروز :64
    کل بازدید :131296
    تعداد کل یاد داشت ها : 717
    آخرین بازدید : 03/12/22    ساعت : 4:22 ع
    درباره وبلاگ
    ویرایش
    لینک دوستان
    ویرایش
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :123
    بازدید دیروز :64
    کل بازدید :131296
    تعداد کل یاداشته ها : 717
    03/12/22
    4:22 ع

    کد ساعت

  • کاناپه
  • مشخصات مدیروبلاگ
     
      ali ahani[2]



    خبر مایه
    لوگوی دوستان
     
    پیوند دوستان
     
    قطره و دریا شاید سخن حق لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی) مکنون عِــطـر ظــهــور خورشید تابنده عشق بنارانه پژواک شین مثل شعور دلتنگ... اهالی بصیرت مهدی مشکات ـ شعرونظر اجتماعی بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن سرباز ولایت حجت البالغه قطره ای ازدریا قافیه های سرگردان سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام حبیبی حسین چشمـــه ســـار رحمــت سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز) هم رنگــــ ِ خـــیـــآل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی بی سواد بادصبا آقاسیدبااجازه... ما تا آخرایستاده ایم شبکه ما ابـــــــــــرار اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ "یا صاحب الزمان" صدای پای زندگی .:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:. کشاورزی درنگاه توسعه سرباز کوثر مشکات نور الله مهدی یاران چهارفصل نقش برتر پارس حقیقت پاتوق دختر و پسرای ایرونی عفاف و حجاب
    قالب وبلاگ
    طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز