سرباز حریم ولایت



لزوم تحرک دیپلماتیک ایران برای یمن

بحران یمن و بایسته‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ 
اتخاذ دیپلماسی چندجانبه برای تزلزل در ائتلاف عربی علیه یمن که بسیار شکننده نیز هست و نیز سیاست موازنه‌ی تهدید در قبال عربستان، باعث می‌گردد موازنه‌ی لازم در منطقه برقرار و سعودی وادار به عقب‌نشینی گردد. بی‌تردید موفقیت جمهوری اسلامی در حفظ انقلاب یمن و ایجاد یمنی دموکراتیک، زمینه را برای پایان بخشیدن به سایر بحران‌های منطقه‌ای و مصائب ملت‌های سوریه، عراق و... هموار می‌سازد.
گروه بین‌الملل برهان/ عبداله مرادی؛ رویکرد تخاصم آمیز عربستان سعودی با خواست مردم منطقه، همچنان که با موج تروریسم و ظهور داعش در عراق و سوریه پیگیری می‌شد، اینک یمن را به یک قربان جدید پیدا کرده است. بر همین اساس بیش از یک ماه است که حرکت انقلابی مردم یمن تحت رهبری انصاراله، مورد بمباران‌های هوایی عربستان سعودی قرار می‌گیرد. با توجه به اهمیت راهبردی یمن و همچنین صف کشی رقبای منطقه‌ای در این بحران، انتظار داشت که از دل بحران یمن نظم آینده منطقه‌ای ایجاد گردد. و لذا در این زمینه جمهوری اسلامی بایستی پاسخ مناسبی به رویکرد سعودی داشته باشد. چراکه به نظر می‌رسد؛ حمایت از شیعیان منطقه، جلوگیری از فزون‌خواهی سعودی و همچنین بازگشت ثبات به منطقه از جمله خواست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی باشد. بر این اساس ضرورت دارد رویکردی مناسب در قبال بحران یمن جهت بازداشتن سعودی از ادامه تجاوزات و اعاده حاکمیت دموکراتیک در یمن اتخاذ گردد.
 
سیاست‌های منطقه‌ای عربستان
 
بی‌تردید نظم حاکم در منطقه خاورمیانه پس از جنگ اول خلیج فارس و به‌ویژه پس از 11 سپتامبر 2001 دچار فروپاشی گردید. نظم سابق منطقه‌ای که مبتنی بر تثبیت دولت‌ها و مرزهای ملی بود، با سقوط صدام و اشغال عراق پایان یافته و منطقه وارد دوره جدیدی از خلأ قدرت شد. در واقع با سقوط صدام، روندی در خاورمیانه آغاز شد که از آن می‌توان به آغاز فرایند دولت‌های ورشکسته یاد نمود. این شرایط گذار باعث گردید رقابت منطقه‌ای میان ایران و عربستان تشدید شود. در واقع آنگاه که نظام‌های منطقه‌ای و جهانی دستخوش تغییرات و خلأ قدرت شود، دوره‌ای آغاز می‌شود که قدرت‌های موجود تلاش زیادی در راستای خودگسترشی صورت دهند و این سیاست را تا زمانی که نظمی جدید تثبیت شود ادامه می‌دهند. بنابراین با اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و سقوط صدام، عربستان تلاش فزاینده‌ای را برای گسترش نفوذ خود و نیز هدایت نومحافظه‌کاران به‌سوی ایران به‌عنوان هدف بعدی حملات صورت داد. اما عملاً آنچه حادث گردید: تقویت نفوذ منطقه‌ای ایران و حضور جمهوری اسلامی در ساخت دولت عراق بود. از آن پس با شکست آمریکا در تثبیت قدرتی آمریکایی-سعودی در بغداد، و اتفاقاً تثبیت جایگاه ایران در عراق، عربستان سیاست تخریب خود در عراق را آغاز نمود.
 
با شروع تحولات انقلابی در جهان عرب، سقوط مبارک و بن علی و همچنین گسترش انقلاب در بحرین به نظر می‌رسید، روندهای منطقه‌ای بیش از گذشته عربستان سعودی را در موضع تدافعی قرار داده باشد. اما سرکوب انقلاب بحرین و سپس آغاز جنگ داخلی در سوریه روند تحولات را معکوس نمود.
 
لذا پس از سال 2010 عربستان رویکردهای تهاجمی خود را برای جبران شکست‌های پیشین و ادامه سیاست خودگسترشی در پیش گرفت. تداوم بحران در سوریه، تعمیق بحران در عراق با هدایت داعش به‌سوی این کشور، تداوم سرکوب در بحرین و نهایتاً کودتای نظامی در مصر همگی حکایت از آن دارد که عربستان سعودی در تضاد با جبهه مقاومت به شکل بی‌سابقه‌ای تهاجمی عمل نموده است. و حتی در رقابت با محور اخوانی ترکیه و قطر نیز با شدت عمل برخورد نمود. در حوزه اجتماعی و فرهنگی نیز عربستان با تکیه بر اندیشه وهابی، ضمن تأثیرگذاری‌های فراوان اعتقادی و مذهبی بر مردم عامه، طیف عظیمی از گروه‌های تروریستی را در سرتاسر جهان اسلام هدایت می‌کند.
 
رویکرد تهاجمی عربستان در یمن
 
بر همین اساس رویکرد فعلی عربستان در قبال یمن، یک حرکت تهاجمی برای؛ تثبیت جبهه ارتجاع عربی در منطقه، محدودسازی ایران و شکست جبهه مقاومت است. لذا نباید انتظار داشت در جهت‌گیری و شدت عمل سعودی در مسائل منطقه تغییری حاصل شود. بلکه بالعکس دامنه فعالیت‌های سعودی برای ادامه تهاجم و سیاست خودگسترشی افزایش هم خواهد داشت.
 
اما در این زمینه سعودی‌ها دچار محذوراتی نیز هستند که؛ توان عملیات نظامی عربستان علیه یمن را محدود می‌کند. در واقع در سه سطح بین‌الملل، منطقه و داخلی محذوراتی برای سعودی وجود دارد که باعث می‌شود این شکل از عملیات تداوم پیدا نکند.
 
اولاً اینکه؛ اقلیت شیعه در عربستان با تشدید جنایات سعودی در یمن به‌عنوان یک عامل بازدارنده عمل خواهند نمود. لذا هراس حاکمان سعودی از اعتراضات مردمی عربستان می‌تواند ابعاد منطقه‌ای و جهانی پیدا کند، مانع از گسترش جنایات سعودی در یمن خواهد شد. در سطح منطقه‌ای نیز فشارهای سیاسی جمهوری اسلامی و عدم همراهی برخی کشورهای عربی و همچنین موج اجتماعی شیعیان و نیز گروه‌های حقوق بشری یک عامل بازدارنده محسوب می‌شود. در سطح جهانی نیز رویکرد منفی قدرت‌هایی چون روسیه و نیز گسترش اعتراضات حقوق بشری به‌ویژه در اتحادیه اروپایی از جمله عواملی هستند که فشارها را بر سعودی افزایش می‌دهد. اما مهم‌تر از همه این‌ها عدم توان جنگی و هراس سعودی در نبرد زمینی با الحوثی باعث می‌شود که عملیات نظامی سعودی شکل فزاینده به خود نگیرد.
 
به همین جهت؛ عملیات نظامی سعودی تحت عناوین «طوفان قاطعیت» و پس از آن «بازگرداندن امید» با هدف نابودسازی زیرساخت‌های یمن و تقویت گروه‌های همسو با خود صورت می‌گیرد تا در نهایت تحت نظارت شورای همکاری مذاکرات صلحی صورت گیرد که نتیجه آن تثبیت قدرت در گروه‌های یمنی همسو با سعودی باشد.
 
تبیین رویکرد جمهوری اسلامی به تحولات یمن
 
روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی در طول تاریخ معاصر همراه با رقابت، تنش و حتی تخاصم بوده است. در واقع بعد هویتی جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر اندیشه شیعی و فرهنگ ایرانی است، مورد دشمنی جدی عربستان به‌عنوان کشوری عرب و سنی است. لذا عمده رویکرد خارجی عربستان به ایران مبتنی بر ریشه‌های تاریخی و عمیقی است که تغییر آن بسیار دشوار است. علاوه بر این رقابت‌های منطقه‌ای سیاسی و ژئوپلیتیک نیز بعد جدیدی را در رقابت ایران و عربستان به وجود آورده است و نهایتاً در بیان عوامل اختلافات ایرانی – عربی، علاوه بر عوامل پیش‌گفته، نباید از نقش برخی از قدرت‌های فرامنطقه‌ای نیز غفلت نمود.
 
لذا با توجه به تقابل هنجاری و هویتی سعودی با جمهوری اسلامی ایران که اکنون ابعاد ژئوپلیتیک نیز پیدا کرده است، به نظر می‌رسد گریزی از این تقابل راهبردی وجود نخواهد داشت. با توجه به تداوم سیاست خارجی تهاجمی عربستان سعودی و حتی بحران‌های امنیت داخلی کشور ناشی از فعالیت‌های عربستان، مقابله با این کشور جهت بازگشت موازنه منطقه‌ای ضروری به نظر می‌رسد.
رویکرد جمهوری اسلامی با توجه به وضعیت منطقه بایستی مبتنی بر حفظ جبهه مقاومت (عراق، سوریه و لبنان) و همچنین ایجاد موازنه منطقه‌ای در برابر عربستان قرار داشته باشد. از منظر امنیت داخلی نیز تثبیت امنیت راهبردی کشور اقتضا می‌کند ضمن برخورد فعال با عوامل تهدید در خارج از مرزها، امنیت داخلی را بیش از پیش تأمین نمود.
 
جهت تضمین این دو مورد ضرورت دارد که یمن جایگاهی ویژه در سیاست خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران پیدا نماید. چه اینکه تثبیت جایگاه یمن در جبهه مقاومت ضمن تغیر فاحش توازن به زیان عربستان منجر به توقف سیاست‌های تهاجمی این کشور در آینده می‌شود که از این رهگذر تهدیدات امنیتی کشور از ناحیه گروه‌های تکفیری نیز کاهش می‌یابد. اما پیروزی عربستان در یمن نه‌تنها توازن سیاسی منطقه را بسود این کشور تغیر می‌دهد بلکه عاملی دلگرم‌کننده برای تداوم سیاست‌های تهاجمی آنان نیز خواهد شد.
 
کاربست همزمان دیپلماسی و تهدید
 
همچنان که هدف کلی جمهوری اسلامی ایجاد موازنه منطقه‌ای بوده و هدف مشخص جمهوری اسلامی در مورد یمن نیز باید بر تثبیت جایگاه سیاسی انصاراله به‌عنوان یکی از بازیگران جدی و فعال در عرصه یمن، همانند وضعیتی که حزب اله لبنان دارد، قرار گیرد. به همین جهت سیاست خارجی جمهوری اسلامی بایستی با کاربست سیاست‌های: دیپلماسی چندجانبه و نیز موازنه تهدید، رویکرد تهاجمی سعودی را کنترل نموده و موازنه منطقه‌ای با این کشور را تثبیت نماید.
 
دیپلماسی چندجانبه و تقابل دیپلماتیک با سعودی بایستی معطوف به انشقاق در ائتلاف عربی باشد. در این زمینه جمهوری اسلامی می‌تواند نظر مساعد کشورهای کویت، عمان، سودان، الجزایر، تونس و عراق را به جلب نماید. مورد دیگری که در این زمینه حائز اهمیت است طرح تشکیل ارتش مشترک عربی است. هرچند موانع متعددی در برابر شکل‌گیری چنین ارتشی وجود دارد اما بی‌تردید ایجاد این ارتش در قالب ناتوی عربی و تعامل آن با ناتوی غربی می‌تواند تهدیدی جدی برای جمهوری اسلامی به شمار آید. دیپلماسی چندجانبه جمهوری اسلامی در زمینه انشقاق در ائتلاف علیه یمن می‌تواند تلاشی پیش‌دستانه در مقابل ارتش مشترک عربی نیز محسوب گردد.
 
از طرف دیگر، همان‌طور که تأکید شد عربستان ظرفیت گسترش دامنه و عمق درگیری را ندارد، بلکه جنگ با هدف رضایت الحوثی به مذاکره و عقب‌نشینی صورت می‌گیرد. بنابراین لازم است که توان نظامی الحوثی برای حفظ مناطق تحت کنترل افزایش یابد و همچنین آغاز درگیری زمینی-به شکلی که عربستان سعودی آغازگر آن باشد- می‌تواند فرصتی برای جریان الحوثی برای نفوذ در خاک عربستان باشد. این نفوذ که البته باید شعاع محدود صورت گیرد، می‌تواند ضمن وحشت‌آفرینی در عربستان اراده لازم را از این کشور برای تداوم نبرد سلب نماید.
 
این سیاست تهدید حتی می‌تواند با نمایش اراده سیاسی نظامی ایران در شکستن محاصره دریایی یمن و کمک‌رسانی به آوارگان و مجروحان یمنی همراه باشد. اتخاذ سیاست موازنه تهدید توسط جمهوری اسلامی و نشان دادن اراده لازم در جبهه مقاومت برای برخورد با سعودی، می‌تواند این کشور را به اتخاذ سیاست‌های دفاعی وا‌دارد. تغییر لفظی سیاست‌های عربستان از طوفان قاطعیت به بازگرداندن امید نیز می‌تواند ناظر به ناتوانی سعودی در گسترش حملات نظامی و همچنین هراس از پاسخ تهران باشد. لذا ضرورت دارد جهت پایان دادن به عملیات بازگرداندن امید، توان، اراده و انگیزه جبهه مقاومت به شکل قاطع به عربستان ابلاغ گردد، آنگاه است که عقب‌نشینی عربستان و پذیرفتن واقعیتی به نام انصاراله یمن محقق می‌شود.
 
جمع‌بندی
 
رقابت‌های منطقه‌ای بر سر تثبیت هژمونی منطقه‌ای میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان اینک در مرحله حساسی به نام یمن قرار دارد. با توجه به تصورات آل سعود در دشمن پنداشتن ایران و دوست انگاشتن رژیم صهیونیستی، نباید این انتظار را داشت که تقابل این کشور و رویکرد تهاجمی تخریبی آن در عراق، سوریه، بحرین و یمن پایانی داشته باشد.
 
بر همین اساس ضرورت دارد که اراده و قاطعیت لازم از سوی جمهوری اسلامی در دفاع از یمن به طرف سعودی نشان داده شود. اتخاذ دیپلماسی چندجانبه برای تزلزل در ائتلاف عربی علیه یمن که بسیار شکننده نیز هست و نیز سیاست موازنه تهدید در قبال عربستان باعث می‌گردد، موازنه لازم در منطقه برقرار و سعودی وادار به عقب‌نشینی گردد. بی‌تردید موفقیت جمهوری اسلامی در حفظ انقلاب یمن و ایجاد یمنی دموکراتیک، زمینه را برای پایان بخشیدن به سایر بحران‌های منطقه‌ای و مصائب ملت‌های سوریه، عراق و ... هموار می‌سازد. *
 
* عبداله مرادی؛ دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی / انتهای متن /
منبع :.borhan.ir


پنج شنبه 94 خرداد 14 توسط ali ahani | نظر بدهید

جرم بزرگ فتنهگران

شاید مهم‌ترین موضوعی که می‌بایست در تحلیل فتنه‌ی 88 همواره مورد توجه قرار گیرد، امیدوار شدن دشمن به پدید آمدن فضایی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی است. امیدواری که به دلیل بروز اقدامات و حرکات غیرقانونی فتنه‌گران به‌وجود آمده بود.
رهبر انقلاب در این‌باره فرموده‌اند: «کسانی که فتنه‌ی سال 88 را شروع کردند - حالا یا خودشان طراحی کرده بودند، یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمی‌خواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود - به کار کشور ضربه‌ی سختی زدند.
اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش می‌رفت. اینها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبهه‌بندی کرده‌اند و یک جبهه‌ای تشکیل داده‌اند.» درست از همین ایام بود که موضوعی به نام «تحریم‌های فلج‌کننده» علیه ایران نیز در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفت. یادداشت زیر، کندوکاوی است مستند پیرامون این موضوع که فتنه‌گران چگونه موجب ایجاد صدمات جبران‌ناپذیری به کشور شدند.

گروه سیاسی برهان به نقل از وب سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای؛


روز 8 نوامبر 1979، وقتی که کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با استناد بر قانون «کنترل صدور تسلیحات نظامی»، کشتی حامل لوازم نظامی به ارزش سیصد میلیون دلار متعلق به ایران را توقیف کرد، می‌توان نقطه‌ی آغاز تحریم‌های یک‌جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. نقطه‌ی آغازی که در گام دوم، با بلوکه کردن مجموعه‌ی پس‌اندازها و اوراق بهادار ایران در آمریکا، که ارزش آن بالغ بر دوازده میلیارد دلار بود، بر گستردگی آن افزوده شد.

البته در سال‌های بعد از آن، این روند برخلاف تعهدات آمریکا در بیانیه‌های الجزایر مبنی بر لغو تحریم و مداخله نکردن در امور داخلی ایران، فزونی بیش از پیش یافت. در طول جنگ تحمیلی1 و سال‌های پس از آن، به بهانه‌های مختلف نظیر آنچه در ماجرای تصویب طرح «داماتو»2 اتفاق افتاد، همواره آمریکا بر گستره‌ی استفاده‌ی خود از ابزار تحریم در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران افزود.


در ماجرای دستیابی ایران به صنعت صلح‌آمیز هسته‌ای نیز آمریکا همچون گذشته، استفاده از ابزار تحریم را در دستور کار خود قرار داد و با صدور برخی فرمان‌های اجرایی دولتی یا برخی مصوبات کنگره‌ی این کشور و یا حتی تصویب چند قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل،3 تلاش نمود ایران را از این فناوری صلح‌آمیز و صنعت پیشرفته بازدارد.

البته این اولین‌باری نبود که در راه بومی‌سازی یک صنعت، ایران از سوی استکبار جهانی تحریم می‌شد. پیش از این، در ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز دولت ملی دکتر محمد مصدق تحریم شده بود تا از این راه، مانعی در جهت ملی شدن صنعت نفت یک کشور ایجاد شود. این موضوع شاهد خوبی بر این ادعاست که استکبار در جهت تثبیت منافع و هژمونی خود بر جهان، فارغ از اینکه چه کسی حاکم باشد، مانع از قدرت‌یابی و اقتدار دیگر کشورها می‌شود و این امر مختص جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه شامل دیگر کشورها هم می‌شود.4
 

گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعه‌ی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنه‌گران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکل‌گیری درک جدید از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامه‌ی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد.


اما با مدنظر قرار دادن سیر تحریم‌های اعمال‌شده علیه جمهوری اسلامی و با چشم‌پوشی از روند تاریخی و گستره‌ی جهانی استفاده از این ابزار توسط نظام سلطه، آنچه مسلم است، هیچ‌یک از این تحریم‌ها پیش از فتنه‌ی 88، آنی نیست که جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، از آن تحت عنوان «سخت‌ترین تحریم‌های چندجانبه» علیه ایران یاد می‌کند.5 آنچه تحت عنوان سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ از آن یاد می‌شود، از نظر بازه‌ی زمانی مربوط به اقداماتی می‌شود که آمریکا و جبهه‌ی متحد با او، بعد از فتنه‌ی 88 دنبال کردند که در ادامه، به نحوه و چرایی آن پرداخته خواهد شد، اما آنچه در این بخش لازم است مورد دقت قرار گیرد، بررسی وضعیت ایران و تحریم‌های صورت‌گرفته بر آن و تحلیل غربی‌ها از این وضعیت، پیش از آغاز فتنه است تا با مدنظر قرار دادن آن، ببینیم آیا این امکان وجود داشت که در سیر طبیعی اتفاقات به آنچه تحت عنوان سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران یا به تعبیری دیگر که از سوی برخی مسئولین غربی از آن با عنوان «تحریم‌های فلج‌کننده» یاد می‌شود، منجر شود یا نه؟

 پیش از فتنه 88


برای تحلیل شرایط پیش از فتنه، از سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری جورج بوش شروع می‌کنیم. جورج بوش پس از آنکه در دوره‌ای ایران را «محور شرارت» خوانده بود و از حمله به ایران سخن می‌گفت و چند قطعنامه را در شورای امنیت علیه ایران به تصویب رسانده بود، در طی مذاکرات 1+5 با ایران، با تصور امکان مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای ایران و ایجاد تغییر در رفتار آن، به نشانه‌ی اعتراض به عدم تعلیق غنی‌سازی از سوی ایران، همواره نماینده‌ی خود را در مذاکرات شرکت نمی‌داد و اعلام می‌کرد که تعلیق غنی‌سازی پیش‌شرط آمریکا برای حضور در مذاکرات است.

با این حال اما در پایان دوران زمامداری خود، ناامیدانه و مأیوسانه به این نتیجه رسید که هیچ امکان و راهی جز مذاکره با ایران ندارد. لذا در مذاکرات «ژنو یک» با زیر پا گذاشتن پیش‌شرط خود، ویلیام برنز، معاون کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه‌ی خود را در مقابل نماینده‌ی مذاکره‌کننده‌ی ایرانی نشاند. حضور برنز در مذاکرات، نشانه‌ای از عقب‌نشینی آمریکا بود.

رایس، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا نیز همان زمان اعلام کرد: «ایالات متحده‌ی آمریکا دشمن ابدی ندارد. اگر ایران تصمیم بگیرد به جامعه‌ی جهانی نزدیک شود، از حمایت ایالات متحده‌ی آمریکا برخوردار است.»6 خبرگزاری آلمانی دویچوله نیز در تحلیل این رفتار آمریکا نوشت: «آگاهان می‌گویند شرکت ویلیام برنز در نشست ژنو به مفهوم چرخشی حیرت‌آور در سیاست تاکنون دولت بوش در برابر ایران است.»7

گذر از «محور شرارت» خواندن ایران به حضور «بدون پیش‌شرط» در مذاکرات توسط آمریکا، آن هم در دولت بوش جمهوری‌خواه، از جمله نشانه‌هایی بود که نشان می‌داد غرب و آمریکا، ایرانِ قدرتمند را پذیرفته و به این درک رسیده‌اند که باید با ایران به توافق برسند. البته این تنها نشانه نبود. زبیگنیو برژنسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، که توصیه‌هایش در پیروزی اوباما در انتخابات تأثیرگذار بود، در گفت‌وگو با مجله‌ی آلمانی «اشترن»، در پاسخ به این سؤال که آیا اوباما رئیس‌جمهور یک ابرقدرت رو به زوال است، اظهار داشت: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است. درباره‌ی ایران و برنامه‌ی هسته‌ای ایران نیز ما به رویکرد واقع‌گرایانه، منعطف‌تر و منطقی‌تر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم. ما ممکن است حتی بدون پیش‌شرط مذاکره کنیم.
رویکرد موفقیت‌آمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»8
با مدنظر قرار دادن سیر تحریم‌های اعمال‌شده علیه جمهوری اسلامی و با چشم‌پوشی از روند تاریخی و گستره‌ی جهانی استفاده از این ابزار توسط نظام سلطه، آنچه مسلم است، هیچ‌یک از این تحریم‌ها پیش از فتنه‌ی 88، آنی نیست که جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، از آن تحت عنوان «سخت‌ترین تحریم‌های چندجانبه» علیه ایران یاد می‌کند.

همچنین چند ماه قبل از انتخابات 88، برنارد کوشنر، وزیر خارجه‌ی یهودی‌الاصل فرانسه، در مصاحبه با شبکه‌ی «سی‌ان‌ان» می‌گوید: «گمان می‌کنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر می‌خواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم. پس واقع‌گرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»9

همه‌ی این سخنان یادشده و از این دست اظهارات که در مقطع زمانی پیش از فتنه کم شنیده نمی‌شد، نشان از آن داشت که تصور، درک و محاسبات غرب از ایران، بر بی‌فایده بودن فشارها و لزوم گفت‌وگو با آن تأکید دارد. این درک و تصور در آخرین مذاکرات هسته‌ای پیش از انتخابات، که در ژوئن 2008 (سال 1387)، یعنی درست یک سال مانده به انتخابات انجام شد، به‌صراحت از سوی طرف‌های مذاکره‌کننده‌ی غربی بیان گردید که چاره‌ای جز پذیرش برنامه‌ی غنی‌سازی ایران نمی‌بینند.10مذاکرات هسته‌ای نیز به‌صورت کاملاً هوشمند از سوی مقامات غربی تا اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 به حالت تعلیق درآمد. آن‌ها منتظر بودند ببینند نتیجه‌ی انتخابات چه خواهد شد تا آن‌گاه متناسب با آن، روند و خط‌مشی‌های خود را مشخص کنند.

اما اوج عقب‌نشینی غرب در قبال ایران و پذیرش ایران قدرتمند را می‌توان در اولین نامه‌ی اوباما به رهبر انقلاب، که چند روز پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 ارسال شده بود، مشاهده کرد. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که بدون ایران، هیچ موضوعی در خاورمیانه فیصله نمی‌یابد. او خواستار گفت‌وگویی همه‌جانبه و کمک به شروع فصل جدیدی از مناسبات بین ایران و آمریکا شده بود. همه‌چیز حکایت از دست برتر جمهوری اسلامی در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی داشت، اما یک حادثه، همه‌ی معادلات را تغییر داد و دست برتر و پُر ایران را در چانه‌زنی با غرب، خالی کرد: آشوب‌های بعد از انتخابات 88!
اوج عقب‌نشینی غرب در قبال ایران را می‌توان در اولین نامه‌ی اوباما به رهبر انقلاب، که چند روز پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 ارسال شده بود، مشاهده کرد. اوباما در آن نامه اذعان کرده بود که بدون ایران، هیچ موضوعی در خاورمیانه فیصله نمی‌یابد. همه‌چیز حکایت از دست برتر جمهوری اسلامی در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی داشت، اما یک حادثه، معادلات را تغییر داد و دست برتر و پُر ایران را در چانه‌زنی با غرب، خالی کرد.


 پس از آغاز فتنه


آشوب‌های بعد از انتخابات 88 و یا به تعبیر دقیق «فتنه»، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنه‌ای برای ضربه زدن به ایران بود. به همین علت، در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگره‌ی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید!11 مسئولین غربی که تا پیش از این بر لزوم واقع‌گرایی در برابر ایران سخن به میان می‌آوردند و از ضرورت تعامل با ایران می‌گفتند، به‌یکباره شروع به اظهارات مداخله‌جویانه در امور داخلی ایران کردند. اوباما که چند روز پیش از انتخابات به رهبر انقلاب نامه نوشته بود تا او را در حل مشکلات منطقه کمک نماید، به‌ناگاه با آغاز فتنه، از ایرانی‌ها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند و مشخصاً از میرحسین موسوی نام برد و وی را نماد غرب‌گرایی نامید.12تغییر لحن آمریکایی‌ها و غربی‌ها با آغاز فتنه‌ی 88 به‌وضوح قابل مشاهده بود.

وضع و نگرش غربی‌ها در جریان فتنه‌ی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنه‌گران در روز عاشورا به حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خبر داد! وی در گفت‌وگو با «سی‌ان‌ان» گفت: «حتماً می‌توان تأسیسات هسته‌ای ایران را مورد هدف قرار داد. تأسیسات ایران در مقابل حملات بمب‌ها آسیب‌پذیر هستند.» از سویی دیگر، این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران با شروع فتنه‌ی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از همین زمان آغاز شد. این ترورها در شرایطی که کشور در نتیجه‌ی فتنه به «بی‌ثباتی» کشیده شده بود، انجام پذیرفت.

از فردای فتنه و تغییر درک دشمن از جمهوری اسلامی و ایجاد تصور امکان آسیب به جمهوری اسلامی و امیدوار شدن دشمن جهت عینیت‌بخشی به آن تصور، شاهد شکل‌گیری اراده و اجماع بین مسئولین آمریکایی و اروپایی برای مقابله با ایران و تحریم گسترده و به‌زعم خود، فلج‌کننده علیه آن هستیم. رهبر انقلاب در توضیح اینکه اجماع و شکل‌گیری جبهه‌ی متحد علیه ایران در نتیجه‌ی فتنه بوده است، می‌فرمایند: «کسانی که فتنه‌ی سال 88 را شروع کردند -حالا یا خودشان طراحی کرده بودند یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمی‌خواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود- به کار کشور ضربه‌ی سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش می‌رفت. این‌ها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبهه‌بندی کرده‌اند و یک جبهه‌ای تشکیل داده‌اند.»13
 

آشوب‌های بعد از انتخابات 88، موجب «امیدواری» دشمنی شد که مترصد به وجود آمدن روزنه‌ای برای ضربه زدن به ایران بود. در اقدامی ناباورانه، تنها در طی ده روز اول آغاز فتنه، شش قطعنامه در کنگره‌ی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید! اوباما که پیش از انتخابات به رهبر انقلاب نامه نوشته بود تا او را در حل مشکلات منطقه کمک نماید، با آغاز فتنه، از ایرانی‌ها خواست تا به اعتراضات خود ادامه دهند.

این امیدواری دشمن، موجب وضع تحریم‌های بیشتر علیه ایران شد. به همین علت، با دمیده شدن روحیه‌ی جدید به دشمنان و در پی آن، شکل‌گیری یک جبهه‌ی متحد علیه ایران، شاهد روند پُرسرعت گسترش تحریم‌ها علیه کشور بودیم. برای نمونه، با اندک دقت نظری در فرمان‌های اجرایی دولت آمریکا علیه ایران و در راستای تحریم آن، می‌توان دریافت که تعداد و وسعت اهداف تحریمی این فرمان‌ها اساساً قابل مقایسه با قبل از فتنه نیست. در سال‌های 2010، 2011 و 2012، 9 فرمان که بیشتر آنان قدرت تأثیرگذاری اقتصادی بالایی داشتند، از سوی دولت آمریکا در جهت تحریم جمهوری اسلامی صادر شد.14 همچنین کنگره‌ی آمریکا از این قاعده مستثنا نبود و شش قانون جهت تحریم ایران به تصویب رساند15 که در این میان، «قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت ایران»، موسوم به (CISADA) که شامل تحریم انرژی، بانکی و فروش بنزین ایران می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

همچنین صدور قطعنامه‌ی 1929 توسط شورای امنیت سازمان ملل را، که در سالگرد فتنه‌ی 88 به تصویب رسید و به همین خاطر، دارای پیام روشنی به طرف ایرانی بود، می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. در تأیید این مدعا، می‌توان به مقاله‌ی کیم آر. هلمز، تحلیل‌گر ارشد نشریه‌ی «واشنگتن‌تایمز» اشاره کرد که دو ماه پیش از قطعنامه‌ی 1929 در سرمقاله‌ی این نشریه نوشته بود: «تحریم به‌تنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق‌ بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی، دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.»16

روزنامه‌ی آلمانی «ولت» نیز چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروه‌های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید هم‌زمان تهدیدهای چندباره‌ی خود در اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»17
وضع و نگرش غربی‌ها در جریان فتنه‌ی 88 به قدری تغییر کرد که شانزده روز پس از اهانت فتنه‌گران در روز عاشورا به حضرت اباعبدالله، ژنرال پترائوس، فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در منطقه، حتی از احتمال حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران خبر داد! این نکته نیز عجیب است که اقدام نظامی علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران با شروع فتنه‌ی 88 کلید خورد و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران از همین زمان آغاز شد.

برای فهم بهتر استراتژی غربی‌ها، بالاخص آمریکایی‌ها علیه ایران، می‌توان به سخنان آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاست‌جمهوری جرج بوش سخن‌گوی وزارت خارجه‌ی آمریکا بوده است، اشاره نمود. وی پیش از اول اکتبر 2009 و برگزاری مذاکرات ژنو، در جلسه‌ای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه، صراحتاً اعلام کرد: «کاخ سفید هم‌زمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوه‌ی حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری می‌کند.» او همچنین تصریح کرد که اگر مذاکرات ژنو برای آمریکا موفقیت‌آمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد هم‌زمان با تشدید تحریم‌ها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی، علنی و گسترده از رهبران معارض جدید، ‌ وسعت بخشد؛ چراکه هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریان‌های طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.18

ریشه‌ی این موضع و این دست مواضع را، که در زمان فتنه به‌کرّات بیان می‌شد، باید در میان نوشته‌ها و سخنان مطرح‌شده در اندیشکده‌ها غربی که توسط استراتژیست‌ها، تصمیم‌سازان و سیاست‌سازان آمریکایی بیان می‌‌شود و به نگارش درمی‌آید، جست‌وجو کرد. به‌عنوان مثال، می‌توان به مقاله‌ی پولاک و ری تکیه با عنوان «افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران»، که در سال 2011 به نگارش درآمده است، اشاره کرد. این دو استراتژیست در سال‌های پس از فتنه‌ی 88، درست زمانی که فشارها و تحریم‌ها علیه ایران رو به تزاید بود، با درکی که از شرایط جمهوری اسلامی یافتند، این‌گونه تحلیل کردند که «تشدید فشار بر رژیم ایران می‌تواند پیشبرد برنامه‌ی هسته‌ای تهران را به تأخیر اندازد. همچنین این قابلیت را دارد تا مشکلات و تنش‌های جدیدی را در نظام ایران به وجود آورد. ضمناً می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای افراد میانه‌رو در ایران فراهم سازد که بیشتر علاقه‌مندند تا در بحث هسته‌ای و سایر رفتارهای دردسرآفرین تهران، مثلاً حمایت از گروه‌های تروریستی، با جامعه‌ی بین‌المللی مصالحه نمایند. همچنین می‌تواند فرصت مناسبی را برای احیای توان جنبش سبز به وجود آورد.»19

در پس این تحلیل، توصیه و تجویزی که استراتژیست‌ها به تصمیم‌گیران و سیاست‌مداران آمریکایی می‌کنند، از این قرار است: «گام‌های اولیه بیشتر باید بر شناسایی احتمالات و تشخیص بهترین روش‌های تحقق اهداف مختلف تمرکز یابند، اما از ارکان مهم هر راهبردی، برقراری ارتباط با جنبش سبز خواهد بود. در حال حاضر، فرصت‌های بسیاری برای برقراری ارتباط با فعالان ایران وجود دارند. ایران سرزمین اعتراضات کارگری و تظاهرات سیاسی است. چالش موجود در برقراری ارتباط (علنی یا مخفی) ‌ با اتحادیه‌های مهم کارگری و سازمان‌های دانشجویی است که شبکه‌ی ملی دارند و از طریق رسانه‌های اجتماعی با یکدیگر در ارتباط‌اند. مخالفان حکومت روحانیون، از هر قشر و گروه، باید تحریک شوند تا نقاط ضعف اخلاقی رژیم اسلامی را محکوم نمایند. حال آنکه تلاش برای شتاب دادن به جریان فرار نخبگان سیاسی و صنعت هسته‌ای ایران باید دوچندان گردد. هرگونه تلاش سیستماتیک برای خالی کردن پشت حکومت اسلامی ایران باید یکی از اولویت‌های اصلی واشنگتن باشد.»20
روزنامه‌ی آلمانی «ولت» چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروه‌های اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید هم‌زمان تهدیدهای چندباره‌ی خود در اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»


آنچه از این بیان و گفته‌های مشابه، که در فضای تحلیلی غرب کم نیست، می‌توان دریافت این است که تصمیم‌سازان غربی پس از فتنه، بر این باور امیدوار شدند که با فشار مضاعف و هم‌زمان با آن، حمایت از عوامل اصلی فتنه، می‌توانند جمهوری اسلامی را به سمت براندازی به‌عنوان هدف حداکثری و یا تغییر رفتار و تمکین به خواست غرب به‌عنوان هدف حداقلی، پیش ببرند.
باور و امیدی که پیش از فتنه‌ی 88 رو به یأس گذاشته بود، به امیدواری تبدیل شد و از همین روی، پس از وقوع فتنه‌ی 88، مایکل الوی درباره‌ی این امیدواری، این‌چنین تحلیل می‌کند: «جریان سبز یکی از شکاف‌هایی است که مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، آن چیزی که بیش از همه مدنظر دولتمردان آمریکاست، گرایش‌های فرهنگی و اجتماعی است که در داخل ایران به آمریکا در بین برخی اقشار و طبقات وجود دارد. اگر این گرایش‌ها و مطالبات به خواست‌های جریان سبز متراکم گردد، می‌تواند به غرب کمک شایانی بنماید. گرچه راه‌اندازی یک حرکت شبه‌انقلابی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی به‌لحاظ زمانی برای ایالات متحده‌ی آمریکا زمان‌بر است، اما هرگز از رده‌ی برنامه‌های روی میز خارج نشده است.»21
 
فرجام سخن


همه‌ی آنچه گفته شد، مؤید این امر است که آن گناه و جرم بزرگی که شرایط امروز را برای جامعه‌ی ایران رقم زده و این جامعه را در تنگنای تحریم قرار داده، جرم امیدوار کردن دشمن است که از سوی فتنه‌گران صورت پذیرفته است؛ چراکه این امیدواری و شکل‌گیری درک جدیدی از ایران توسط غرب و آمریکا، که در ادامه‌ی ماجرای فتنه حاصل شد، غرب را به تحلیل، تصمیم و اقدام جدید نسبت به ایران مجاب کرد و این اراده را در دشمنان برای شکل‌دهی جبهه‌ای متحد علیه ایران به وجود آورد و حاصلِ آن شد تحریمی در این گستردگی. باری، جرم بزرگ فتنه‌گران، امیدوار کردن دشمنان بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. در طول دوران دفاع مقدس، برای نمونه، می‌توان به تحریم‌های زیر اشاره کرد:
الف) تحریم یکجانبه موسوم به عملیات «استانج» : از سال 1983 آمریکا با بیست کشور درباره‌ی ارسال نکردن سلاح به ایران وارد مذاکره شد تا آن‌ها را مجاب کند به ایران سلاح نفروشند.
ب) در تاریخ 6 نوامبر 1987، کنگره‌ی آمریکا به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم، واردات نفت از ایران را ممنوع کرد.
ج) صدور دستور ویژه (12613) رئیس‌جمهور وقت و ممنوعیت ورود هرگونه کالا و خدمات از ایران.
2. در 20 شهریور 1374 (20 سپتامبر 1995) با تصویب طرح داماتو، رئیس‌جمهور آمریکا اجازه‌ یافت شرکت‌های غیرآمریکایی را که فناوری صنعت نفت را در اختیار می‌گذارند، تحریم کند.
3. تا پیش از فتنه‌ی 88 این قطعنامه‌ها در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید: بیانیه‌ی 1696 و قطعنامه‌ی 1737 در سال 2006، قطعنامه‌ی 1747 در سال 2007 و قطعنامه‌های 1803 و 1835 در سال 2008.
4. یک بررسی اجمالی از تاریخ تحریم‌های اقتصادی در سطح جهانی نشان‌دهنده‌ی آن است که دولت آمریکا همواره بزرگ‌ترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی داشته است. در مجموع، دوسوم تحریم‌های اقتصادی جهان توسط دولت آمریکا اعمال گردیده است. در فاصله‌ی جنگ جهانی اول تا سال 1990، یعنی در طول نزدیک به 75 سال، در مجموع 115 تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد که به‌طور متوسط، برابر است با 1.5 تحریم در سال. دولت آمریکا مسئول 77 مورد از کل 115تحریم‌های اقتصادی جهان، یعنی 67 درصد کل تحریم‌ها در طی دوره‌ی 1918- 1990 بوده است. اما از سال 1990، به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، سهم آمریکا در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی و تعداد تحریم‌های اقتصادی به‌شدت افزایش یافته است؛ به‌گونه‌ای که طی دوره‌ی 1990-1999 سهم آمریکا در کل تحریم‌های اقتصادی جهان به 92 درصد افزایش یافت. تنها در دوره‌ی اول ریاست‌جمهوری کلینتون، دولت آمریکا 61 تحریم اقتصادی را علیه 35 کشور جهان، با جمعیتی بالغ بر 2.3 میلیارد نفر، یعنی 42 درصد کل جمعیت جهان و 790 میلیارد دلار صادرات، یعنی 19 درصد صادرات جهان، به اجرا گذاشت.
برای اطلاع بیشتر، مراجعه شود به مقاله‌ی آقای فتح‌الله پریشان در خبرگزاری فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910703000144
5. سخنان جو بایدن در نشست سابان اندیشکده‌ی بروکینز:
http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2014/12/06-saban-forum-vice-president-joe-biden
6. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/226414
7. The decision by the United States to send William Burns, the under secretary of state for politicial affairs, to nuclear talks with Iran on Saturday, July 19, in Geneva has has been welcomed by many as a shift in Washington"s hard-line stance towards Iran.
منبع: http://dw.de/p/EdNd، تاریخ انتشار: 18.07.2008
8.We need a more realistic, a more flexible and sensible approach. We should negotiate; we might negotiate even without preconditions
منبع: http://www.stern.de/politik/ausland/brzezinski-about-obama-very-different-from-most-american-politicians-645635.html
9. all the issues you"re talking about, Middle East, Afghanistan, of course, Iran and in the middle, and this is a great country, we have to come with them
منبع: http://edition.cnn.com/TRANSCRIPTS/0902/01/se.01.html
10. گزارش کمیسیون اصل 90 درباره‌ی فتنه‌ی 88 که در تاریخ 7 دی 1390 در صحن علنی مجلس قرائت شد:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901007001271
11. طرح شماره‌ی H.R.2845، قطعنامه‌ی شماره H.RES.549، قطعنامه‌ی H.RES.557، قطعنامه‌ی H.RES.560، قطعنامه‌ی H.RES.193 و قطعنامه‌ی H.RES.196 در مدت ده روز ابتدایی فتنه در کنگره‌ی آمریکا علیه ایران ارائه شد و به تصویب رسید.
12. Mr Obama said Mir Hossein Mousavi had captured the imagination of groups in Iran that were interested in opening up to the world.
منبع: http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/8122028.stm
13. بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، 8 شهریور 1389.
14. فرمان‌های اجرایی دولت آمریکا پس از فتنه جهت تحریم ایران: 13553 در سال 2010، 13572، 13574 و 13590 در سال 2011 و 13599، 13606، 13608، 13622 و 13628 در سال 2012.
15. قوانین مصوب کنگره‌ی آمریکا جهت تحریم ایران: قانون جامع سیسادا (CISADA) در سال2010، قانون عدم اشاعه‌ی ایران، سوریه و کره‌ی شمالی، قانون میهن‌پرستی آمریکا بخش 311، بودجه‌ی دفاعی 2012 در سال 2011 و قانون کاهش تهدید ایران و حقوق بشر سوریه، بودجه‌ی دفاعی 2013 (بخش فرعی D) در سال 2012.
16. If Mr. Obama isn’t careful, he’ll end up with the worst of all possible outcomes: an even more oppressive regime strengthened by crushing the will of its people and armed with nuclear weapons.
To avoid that, he should repeatedly voice his support for Iranians struggling to reclaim their freedom. That would promote American ideals and universal human rights, as well as advancing U.S. national interests.
منبع: washingtontimes.com/news/2009/jun/28/solutions-holmes-irans-election-results/?page=all
17. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911002000570
18. گزارش کمیسیون اصل 90 درباره‌ی فتنه‌ی 88 در تاریخ 7 دی 1390.
19. www.welt.de/welt_print/debatte/article5773192/Vier-Beobachtungen-zum-Iran.html
همچنین بنگرید: کنث ام. پولاک و ری تکیه (2011)، افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران، مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی، نشریه‌ی واشنگتن کواترلی، ترجمه‌ی اشراف، مهر 1390، اشراف.
20. کنث ام. پولاک و ری تکیه، همان.
21. الوی، مایکل (آگوست 2011 )، ترسیم خط مرز غنی‌سازی ایران، نشریه سروایول، ترجمه‌ی اشراف، مهر 90.

 



پنج شنبه 94 خرداد 14 توسط ali ahani | نظر بدهید

کشورهای غربی چگونه از تولید کالای وطنیشان حمایت میکنند؟

ضرورت پیشگامی دولت در جهت حمایت از تولید ملی از منظر تجربیات تاریخی اقتصاد 
آمریکا به‌عنوان قدرتمندترین اقتصاد جهان به‌خاطر افزایش واردات فولاد و یا پوشاک و بیکار شدن کارگران به تحمیل تعرفه‌ی گمرکی یا برقراری مقررات سهمیه‌بندی بر واردات فولاد و پوشاک می‌پردازد. این کشور وزیر دارایی و مشاوران اقتصادی حکومت را که برخلاف منافع اقتصاد ملی حرف زده‌اند یا به ابداع نهادی در مواجهه با مشکلات اقتصاد ملی نپرداخته‌اند، از کار برکنار می‌کند.
گروه اقتصادی برهان/ علی‌اکبر کریمی؛ در جامعه‌ای که هنوز به تولید محصول قابل توجهی در اقتصاد دست نیافته ‌است، صحبت از تجارت آزاد و رقابت محصولات داخلی با خارجی از دیدگاه علم اقتصاد و تجربیات 5 قرن اخیر و تاریخ این علم، منطقی و عقلایی و قابل توجیه نیست.
 
بنابراین ابتدا بایست تولید را تقویت نمود آنگاه از واردات و مبادله با دیگر کشورهای صنعتی و پیشرفته‌ی جهان سخن به میان آورد. ایران در ابتدای راه توسعه و پیشرفت اقتصادی خود باید آن‌چنان از تولیدات ملی خود حمایت کند چنانکه انگلستان یا همان بریتانیای کبیر در قرن 16 میلادی با وضع تعرفه‌های بالای وارداتی بر محصولات کشاورزی، اجازه‌ی رقابت محصولات کشاورزی خارجی با تولیدات داخلی خود را نداد و از تقویت تولید داخلی حمایت کرد. آن روزها بریتانیا را به‌عنوان مهد اقتصاد سرمایه‌داری جهان از حیث آزادی تجارت و مبادله، تخصص‌گرایی و صنعتی شدن و پیگیری منافع شخصی و آزادی‌های فعالیت‌های اقتصادی و عدم مداخله‌ی دولت در اقتصاد می‌شناختند.
 
آیا آن زمان شبهه‌ی نفی آزادی اقتصادی و ناکارایی اقتصادی در مورد وضع تعرفه‌های گمرکی و انواع سیاست‌های حمایتی از تولید ملی و مانند آن مطرح نبود. چرا قطعاً مطرح بود اما انگلستان به نفع اقتصاد کشور خود و تولید ملی‌اش از اصول اساسی علم اقتصاد سرمایه‌داری تنزل کرد و آن‌ها را با بی‌اعتنایی کنار گذاشت و نشان داد که اقتصاد در عرصه‌ی عمل و فعالیت، بسیار پیچیده‌تر و حساس‌تر از عرصه‌ی تئوری و نظریه است و بسیار متغیرهای اساسی و ساختاری و فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که در تحلیل‌های اقتصادی صرف اقتصاددانان نقشی برای آن‌ها قائل نیستند و یا اینکه در بهترین حالت، چنین عوامل و فاکتورهایی را داده‌شده و ثابت در نظر می‌گیرند و بررسی و تحلیل بر روی آن‌ها را از عهده‌ی علم اقتصاد متعارف اثبات‌گرا برداشته و به دیگر علوم اجتماعی و انسانی وامی‌نهند. نقی‌زاده معتقد است تم اصلی علم اقتصاد علی‌رغم پویایی و گوناگونی عقاید اقتصادی حتی در شرایط جهانی شدن، اعتقاد به توسعه اقتصاد ملی (انباشت مستمر سرمایه‌های مادی – انسانی در اقتصاد و ایجاد رفاه و عدالت اجتماعی مبتنی بر افزایش تولید و فرصت‌های شغلی در چهاردیواری وطن) است.
 
وگرنه اصولاً علمی به نام اقتصاد برای بهینه ساختن منابع و تلاش و پیکار برای کسب مزیت‌های نسبی پویا و یا بررسی چگونگی روابط تولید در اقتصاد ملی مورد نیاز نبود (مبانی فکری مدیریت اقتصاد ملی: شیوه ژاپنی، چینی و ایرانی، 1385، شرکت سهامی انتشار، ص 196). همچنین نگاهی دقیق به نظریات آدام اسمیت نشان می‌دهد که عصاره‌ی تفکرات وی در درجه‌ی اول بر تأکید بر روحیه‌ی تجدد، جامعه‌ی مدنی- اخلاقی و تولید صنعتی در اقتصاد ملی است و سپس به آزادی تجارت و دست نامرئی اشاره می‌کند که آن هم عمدتاً به‌خاطر برتری و مزیت نسبی انگلیس در آن شرایط تاریخی است که خواه‌ناخواه منتهی به ایجاد سود در بلندمدت می‌گردید.
 
دعوت اسمیت به تجارت آزاد به خاطر برتری انگلیس در تولید صنعتی و سود آن برای بریتانیا بود نه به خاطر جهان (همان، ص 198). حتی فردریک لیست به‌عنوان بنیان‌گذار مکتب تاریخی آلمان، اقتصاددانی بود که بر حمایت از کار و سرمایه‌ی آلمانی تأکید می‌کرد و به جریان متعارف و کلاسیک این علم انتقاد داشت. وی حمایت از صنایع نوزاد را قبول می‌نماید،‌ حمایتی که به قول او «برای دفاع از صنعتی کاملاً منطبق بر شرایط اقتصادی کشور و به‌منظور خنثی ساختن رقابت صنعت نیرومند خارجی باشد» ولی به این شرط که: «صنعت مورد حمایت پس از مدت‌ها از حمایت بی‌نیاز شود» (دکتر مشکوه، جزوه تاریخ عقاید اقتصادی).
 
وی معتقد بود تنها راه رشد، توسعه و نموّ نیروهای تولیدی ملت‌های ضعیف، حمایت از ایشان در مقابل رقابت خارجی است. ولی این حمایت، باید نه عمومی باشد و نه دائمی؛ بلکه باید به مرحله بسط و توسعه اقتصادی ممالک و پیدایش و نموّ آن‌ها محدود گردد (نهاوندی، هوشنگ؛ تاریخ مختصر عقاید اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1352، ص 249). وی پس از اینکه 5 مرحله را برای توسعه‌ی اقتصادی هر کشوری مطرح می‌نماید معتقد است در گذار از مرحله کشاورزی به مرحله کشاورزی و صنعتی یک رژیم حمایتی، لازم و ضروری است.
 
ولی به‌محض این‌که کشور از لحاظ اقتصادی قوی و قادر به رقابت گشت، برگشت به آزادی مبادله لازمه توسعه تجارت و مبادلات بین‌المللی است. به ‌نظر لیست، آلمان، در چنین شرایط تبدیلی است و نمی‌تواند صنعت خود را بدون دارا بودن یک سیستم حمایتی، در رقابت با کالاهای انگلیسی توسعه ببخشد و همان‌طور که ملاحظه شد سیاست حمایتی، یک سیاست موقتی و محدود است و این سیاست، فقط در دوره صنعتی‌ شدن قابل استفاده است (قدیری اصل، باقر؛ سیر اندیشه‌های اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1368، ص 116).
 
 همچنین آمریکا به‌عنوان قدرتمندترین اقتصاد جهان و پرچمدار سازمان تجارت جهانی به خاطر افزایش واردات فولاد و یا پوشاک و بیکار شدن کارگران به تحمیل تعرفه گمرکی و یا برقراری مقررات سهمیه‌بندی بر واردات فولاد و پوشاک می‌پردازد. وزیر دارایی و مشاوران اقتصادی حکومت را که بر خلاف منافع اقتصاد ملی حرف زده و یا به ابداع نهادی در مواجهه با مشکلات اقتصاد ملی نپرداخته‌اند، از کار برکنار می‌کند.
و البته ژاپن با بیش از 10 میلیارد دلار مازاد تجاری ماهیانه و بیش از 844 میلیارد دلار ذخایر ارزی (آخر نوامبر 2004)، به خاطر افزایش مقدار واردات پیازچه و قارچ بیش از سهمیه از چین به برقراری تعرفه‌های گمرکی با 200 درصد افزایش جهت مقابله با آن اقدام می‌نماید و از امضای توافقنامه تجارت آزاد با مکزیک به خاطر قیمت رقابتی محصولات دام‌پروری آن کشور تا گرفتن امتیاز برای محصولات صنعتی ژاپن، خودداری می‌کند (نقی‌زاده، ص196-197). بنابراین به نظر می‌رسد حمایت از تولید ملی و به بلوغ رساندن آن با طراحی نهادهای بومی و داخلی، از اولویت‌های اصلی توسعه و پیشرفت اقتصادی هر کشوری به شمار می‌رود.
 
لزوم همیاری دولت در شرایط کنونی توسعه‌ای کشور
 
اما در جامعه‌ی در حال پیشرفت ما وضعیت به گونه‌ی دیگری دارد رقم می‌خورد. دو چالش اساسی نظام اقتصادی ما به عنوان روش تخصیص منابع موجود در جامعه، یا به عبارت دیگر دو بیماری مزمن و خطرناک و بدعلاج اقتصاد کشور عبارت‌اند از یکی نفتی بودن و دیگری دولتی بودن که حتی انقلاب اسلامی در رفع آن‌ها هنوز کارا عمل نکرده‌ است و همچنان دارد با این دو بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند و به نظر می‌رسد با شرایط فعلی امید بهبودی کامل آن وجود ندارد. اگر بتوان از سهل‌گرایی و راحت‌طلبی‌های ناشی‌شده از منابع نفتی و درآمدهای حاصله از آن خلاص شد از یکسو و از سوی دیگر فعالیت‌های اقتصادی به سمت مردم گرایش پیدا کند و از جنبه‌ی دولتی و انحصاری خارج شود، می‌توان امید داشت که تولیدکنندگان داخلی بتوانند به حد قابل قبولی از کیفیت و قیمت تمام‌شده دست پیدا کنند.
 
دو چالش اساسی نظام اقتصادی ما به عنوان روش تخصیص منابع موجود در جامعه، یا به عبارت دیگر دو بیماری مزمن و خطرناک و بدعلاج اقتصاد کشور عبارت‌اند از یکی نفتی بودن و دیگری دولتی بودن که حتی انقلاب اسلامی در رفع آن‌ها هنوز کارا عمل نکرده‌ است و همچنان دارد با این دو بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کند و به نظر می‌رسد با شرایط فعلی امید بهبودی کامل آن وجود ندارد.
 
در همین راستا به نظر می‌رسد اگر دولت و مسئولین دولتی به عنوان مجری سیاست‌های اقتصادی کشور در این زمینه پیشگام شوند و واقعاً در جهت سیاست‌های اقتصاد مقاومتی با رویکرد جهادی و بدون هرگونه ملاحظه‌ی منافع افراد، احزاب و گروه‌ها وارد عمل شوند، مردم نیز همواره با تأسی از این حرکات جهادی در صحنه حاضر خواهند شد و تقویت تولید ملی را که به نفع همگان در کشور است می‌پذیرند.
 
در واقع به‌جرئت می‌توان گفت هنوز اقدام قاطع و جدی‌ای از سوی دولتمردان در زمینه‌ی تولید ملی صورت نپذیرفته ‌است چراکه با حجم عظیم واردات کالاهای لوکس و غیرضروری و مضر به منافع تولیدکنندگان نجیب داخلی و به نفع عده‌ای خاص از رانت‌خواران و دلالان تحریم و همچنین عدم حمایت جدی از طرح‌ها و صنایع دانش‌بنیان بومی و داخلی از سوی دولت و نگاه به سرمایه‌های خارجی و آن طرف مرزها برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور، اتفاق خاصی در عرصه‌ی پیشرفت و رونق اقتصاد ملی نخواهد افتاد. قابل توجیه نخواهد بود اگر به بهانه‌ی رانت‌خواری در تولیدات داخلی، جیب عده‌ای از واردکنندگان پر شود و رانت‌های عدم حمایت از تولید به جیب عده‌ای برود که به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند اقتصاد ملی باشد. بنابراین پیشگام حرکت در جهت تقویت تولید ملی و اقتصاد داخلی، بدنه‌ی مدیریتی و اجرایی کشور و در رأس آن دولت محترم است.
 
 
به‌جرئت می‌توان گفت هنوز اقدام قاطع و جدی‌ای از سوی دولتمردان در زمینه‌ی تولید ملی صورت نپذیرفته ‌است چراکه با حجم عظیم واردات کالاهای لوکس و غیرضروری و مضر به منافع تولیدکنندگان نجیب داخلی و به نفع عده‌ای خاص از رانت‌خواران و دلالان تحریم و همچنین عدم حمایت جدی از طرح‌ها و صنایع دانش‌بنیان بومی و داخلی از سوی دولت و نگاه به سرمایه‌های خارجی و آن طرف مرزها برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور، اتفاق خاصی در عرصه‌ی پیشرفت و رونق اقتصاد ملی نخواهد افتاد.
 
متأسفانه در این چندماهه‌ی اخیر که بحث از سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و با محوریت تقویت تولید ملی به‌طور جدی در رسانه‌ها و افکار عمومی دنبال می‌شود، اما دولت یازدهم بجای اجرای آن‌ها، مدام به ستایش و تمجید از این سیاست‌ها و ضرورت اجرای آن‌ها سخن گفته و کمتر مسئولی در دولت در جهت اجرا نمودن آن‌ها گامی برداشت‌هاست. کما اینکه صحبت‌ها و بیانات اخیر رهبری نیز در رابطه با موضوع مقابله با فساد اداری و اقتصادی گویای همین کم‌کاری‌هاست.*
 
*علی‌اکبر کریمی، دانشجوی دکترای اقتصاد/ انتهای متن/
 


پنج شنبه 94 خرداد 14 توسط ali ahani | نظر بدهید

8 چالشی که اقتصاد ایران را در 10 سال آینده تهدید میکند

دولت و نظام تصمیم‌گیر بخوانند 
با توجه به سرعت تحولات و تغییرات بنیادین در حوزه‌های مختلف، شاهد ظهور ابرتهدیدهایی هستیم که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در آینده‌ی نزدیک بر اقتصاد ایران تأثیر خواهد گذاشت و غفلت از این ابرتهدیدها موجب فروافتادن کشور در باتلاق فقر و نابرابری و منازعات داخلی و تهدیدی بر امنیت ملی خواهد بود.
گروه اقتصادی برهان/ دکتر وحید شقاقی شهری؛ با توجه به سرعت تحولات و تغییرات بنیادین در حوزه‌های مختلف شاهد ظهور ابرتهدیدهایی هستیم که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در آینده نزدیک بر اقتصاد ایران تأثیر خواهد گذاشت و غفلت از این ابرتهدیدات موجب فروافتادن کشور در باتلاق فقر و نابرابری و منازعات داخلی و تهدیدی بر امنیت ملی خواهد بود.
به نظر بنده در حال حاضر برنامه‌ریزی و تأمل کافی فراروی شناخت دقیق این ابرتهدیدها و تلاش در جهت رفع آن‌ها وجود ندارد و مدیریت اقتصادی کشور درگیر مشکلات و مسائل جزئی یا رخ داده است و نسبت به تغییرات و تحولات آینده نزدیک در حوزه اقتصاد کلان غافل است.
 
 بحران آب یکی از ابرتهدیدات اقتصاد ایران است. درست است بحران آب بحرانی فراگیر و جهانی است با این حال کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین در ایران 6.3 برابر استانداردها و شاخص‌های جهانی است. کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین طی سال‌های 1987 تا 2005 میلادی در جهان 9 درصد بوده، این رقم در کشور 56.7 درصد بوده که 8.6 برابر انگلیس، 3.3 برابر امریکا و 2.7 برابر ژاپن بوده است.
با توجه به پیش‌بینی بنده، بین 5 تا 10 سال آینده منازعات داخلی بین مناطق و استان‌های کشور بر سر منابع و حوزه‌های آبریز به وقوع خواهد افتاد و آمایش سرزمینی و جمعیتی ایران برپایه منابع آب شاهد دگرگونی عظیم در کشور خواهد شد. در حال حاضر آمایش جهان برپایه آب نیز در حال تغییر اساسی است به‌طوری‌که منازعه بین آمریکا و روسیه بر سر قطب شمال روزبه‌روز در حال افزایش است و سرریز جمعیت چین به سمت قزاقستان گسیل شده‌اند و به دلیل آب فراوان این کشور، زمین‌های 99ساله در قزاقستان اجاره می‌کنند.
 
 بحران غذا پیامد بحران آب ایجاد خواهد شد. براساس گزارش بانک جهانی، تداوم کمبود مواد غذایی و بحران‌های متعدد ناشی از تغییرات آب و هوایی و کاهش منابع انرژی و آب، در آینده‌ای نزدیک موجب تشدید قحطی خواهد شد. پیش‌بینی گواه این است همزمان با افزایش جمعیت جهان به 9 میلیارد نفر در سال 2050، تقاضا برای مواد غذایی 110 درصد افزایش می‌یابد. همچنین پیش‌بینی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) حاکی از این است تا سال 2050 میلادی میزان آب آشامیدنی موجود در خاورمیانه و شمال آفریقا تا 50 درصد کاهش یافته و این منطقه را با بحران جدی غذا مواجه خواهد ساخت. بدیهی است در آینده نزدیک شاهد افزایش قیمت مواد غذایی خواهیم شد و ضروری است برنامه‌ریزی منطقی برای امنیت غذایی کشور صورت پذیرد.
 
 بحران بدهی سومین بحرانی است که جهان را درخواهد نوردید و بر اقتصاد ایران نیز تأثیرگذار خواهد بود. در حال حاضر بدهی به‌عنوان مهم‌ترین معضل جهانی مطرح است و در کلان ماجرا، به دلیل ساختار نامناسب اقتصاد جهانی، باید گفت اقتصاد جهان عملاً ورشکسته است به‌طوری‌که در حال حاضر بدهی جهانی حدود 60 تریلیون دلار است و درآمد جهان زیر 50 تریلیون دلار. غالب کشورهای جهان با بدهی‌های عظیم مواجه‌اند.
اقتصاد کشورهایی نیز یونان، فرانسه، پرتغال، ایتالیا، اسپانیا درگیر بحران بدهی هستند و در حال سقوط قرار دارند. اقتصاد آمریکا بالغ بر 17 تریلیون دلار بدهی دارد و بدهی دولت آمریکا حدود 14 تریلیون دلار است.
 
قطعاً برای تسویه بدهی‌های عظیم و گذر از اقتصاد ورشکسته جهانی، جنگی به‌مراتب بزرگ‌تر از جنگ جهانی دوم پیش‌بینی می‌شود و شواهد حاکی از احتمال وقوع جنگی در ابعاد جهانی در 10 سال آینده دارد. خوشبختانه بدهی خارجی ایران حدود 7 میلیارد دلار و اندک است ولی تسویه بدهی جهانی قطعاً اقتصاد ایران را به‌شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
 
 ارز و جنگ ارزی بین چین و آمریکا چهارمین بحران فراگیر اقتصاد جهانی است. از 1972 به بعد دلار آمریکا به‌عنوان ارز بین‌المللی مطرح بوده و از 2000 به این‌طرف آمریکا به‌شدت انتشار دلار را افزایش داده و برخی از اقتصاددانان بنام نظیر استیگلیتز از این پدیده در غالب چاپ پول عظیم بدون پشتوانه یاد می‌کنند. در حال حاضر رئیس‌جمهور چین اعلام کرده که چنانچه یوان در صندوق بین‌المللی پول همپای دلار پذیرفته نشود به جنگ ارزی عظیم علیه آمریکا دست خواهد زد. با این حال تمام اعتبار و قدرت امریکا در دلار نهفته است و قطعاً عبور جهان از دلار ابرتهدیدی بر اقتصاد جهانی و ایران خواهد بود.
به‌طوری‌که عبور جهان از دلار به‌راحتی صورت نخواهد گرفت و قطعاً عبور از دلار با بحران‌های مالی عظیم و جنگ بزرگ همراه خواهد بود چراکه در حال حاضر به دلیل دلار، بدهی برای آمریکا معنی و مفهومی ندارد و به‌هیچ‌وجه آمریکا زیر بار عبور جهان از دلار نخواهد رفت. این کشور سال‌هاست که به انتشار دلار بدون پشتوانه عادت کرده و در حال حاضر بالغ بر 3 تریلیون دلار واردات این کشور به دلار بدون پشتوانه انجام می‌گیرد. بدیهی مقامات پولی کشور باید تبعات عبور جهان از دلار و پیمان‌های پولی دو یا چندجانبه را باید مدنظر قرار دهند و برنامه کلانی برای این موضوع داشته باشند.
 
 استقرار اقتصاد بایوتکنولوژی و ژنتیک و ارزشمندی منابع ژنتیکی جهان به‌عنوان پنجمین ابرتهدید اقتصاد ایران در 10 سال آینده خواهد بود. اقتصاد ایران همچنان اقتصاد نفتی است درحالی‌که در سیر تکامل اقتصادی، کشورها از اقتصاد نفتی به اقتصاد کارمحور و سپس به سمت اقتصاد سرمایه محور و در ادامه به‌سوی اقتصاد دانش‌بنیان حرکت کرده‌اند. تکامل اقتصادی زمان‌بر است و نیازمند اصلاحات ساختاری و بنیادین عظیمی است.
در حال حاضر سرقت ذخایر ژنتیکی جهانی توسط کشورهای استثمارگر شروع شده و هر کشوری بر ذخایر ژنتیکی جهان مسلط گردد ابرقدرت آینده اقتصاد جهان خواهد شد. متأسفانه در حال حاضر مشخص نیست چه میزان از ذخایر ژنتیکی کشور سرقت می‌گردد و اقتصاد ایران هیچ‌گونه آرایش مبتنی بر اقتصاد ژنتیک به خود نگرفته و مدیریت اقتصاد کلان کشور برنامه جامعی برای طراحی این ساختار اقتصادی و تحول اقتصاد دانش‌بنیان براساس انقلاب ژنتیک ندارد.
 
 ششمین ابرتهدید اقتصاد ایران، پیری جمعیت و رویکرد تفرد فزاینده بین مردم است. فروپاشی نهاد خانواده و کاهش نرخ باروری در خانواده‌ها به‌عنوان طرح سازمان‌های بین‌المللی از سال 1970 در دستورکار بوده است. متأسفانه در حال حاضر نرخ باروری در کشور به زیر 1.7 درصد تنزل یافته و افزایش نرخ طلاق و گسترش خانواده‌های غیرهسته‌ای نظیر خانواده تک‌والدینی و نیز افزایش تک‌فرزندی در خانواده‌ها، کشور را با بحران فروپاشی نهاد خانواده به‌عنوان مهم‌ترین عامل پیشرفت اقتصادی روبرو نموده است.
 
نظام آموزشی بسته‌بندی‌شده و افزایش مدگرایی در ارتقای مدارک تحصیلی موجب شده سن ازدواج افزایش یابد و با تداوم این امر در آینده نزدیک شاهد بحران فراگیر در امر جمعیت و خانواده و تزریق اضطراب و استرس بی‌سابقه به جامعه خواهیم بود. قطعاً نهادهای تصمیم‌گیر فرهنگی نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی باید بازنگری و تحول اساسی برای کاهش مدت‌زمان تحصیلات و نحوه آموزش انجام دهند و با کاهش دوران تحصیلات به حداکثر 15 سال ترتیبی فراهم آورند جوانان حداکثر تا 22 – 23 سالگی روانه بازار کار شوند.
در ضمن بایست بازنگری بنیادین و انقلاب بزرگ در نظام آموزش متوسطه و عالی صورت پذیرد و از نظام آموزشی بسته‌بندی‌شده وارد نظام آموزشی کارآفرین و کاربردی شویم.
 
 هفتمین ابرتهدید اقتصاد ایران، فاصله گرفتن از ثروت انقلابی یعنی اقتصاد دانش‌بنیان است. جذب و ارتقای بهره‌وری برای قشر تحصیل‌کرده نیازمند ورود اقتصاد دانش‌بنیان است و در غیر این‌صورت با مهاجرت بی‌رویه قشر تحصیل‌کرده و یا کاهش بهره‌وری بی‌سابقه در اقتصاد مواجه خواهیم بود.
شایان ذکر است مالزی در طول سال‌های 2010 تا 2014 به‌طور متوسط سالانه 60 میلیارد دلار درآمد از صادرات‌های- تک (دانش پایه) کسب نموده است. با اقتصاد نفتی فعلی امکان به‌کارگیری حداقل 5 میلیون جوان تحصیل‌کرده مقدور نیست. لذا باید الزامات تعجیل در ورود به ثروت انقلابی درک گردد و تغییر بنیادین در ساختار اقتصادی کشور صورت پذیرد.
 
 
متأسفانه ساختار معیوب نظام بانکی موجب شده اقتصاد به سمت سوداگری هدایت گردد و برآوردها نشان می‌دهد بالغ بر 50 درصد سپرده‌های مردم در سیستم بانکی، در بخش مسکن بلوکه شده و رکود در بخش ساخت‌وساز، نظام بانکی را تا آستانه ورشکستگی رسانده است.
 
 هشتمین ابرتهدید اقتصاد ایران، بحران نظام بانکی و بازار پولی در کشور است. متأسفانه ساختار معیوب نظام بانکی موجب شده اقتصاد به سمت سوداگری هدایت گردد و برآوردها نشان می‌دهد بالغ بر 50 درصد سپرده‌های مردم در سیستم بانکی، در بخش مسکن بلوکه شده و رکود در بخش ساخت‌وساز، نظام بانکی را تا آستانه ورشکستگی رسانده است.
در حال حاضر تعدادی از بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری که سپرده‌های مردم را عمدتاً در بخش مسکن بلوکه کرده‌اند، برای به تعویق انداختن ورشکستگی خود ناچار هستند از سایر بانک‌ها سپرده مکش کنند.
 
به عبارت روشن‌تر با پرداخت نرخ‌های سود بالاتر از سایر بانک‌ها، برای تداوم حیات خود بخشی از سپرده‌های دیگر بانک‌ها را مکش می‌کنند و این بازی – خروج منابع بانک‌های دیگر- چندان دوام نخواهد آورد و به سقوط کل نظام بانکی منتهی خواهد شد. لذا بایست اصلاحات ساختاری و بنیادین در نظام بانکی به وقوع پیوندد و به‌منظور جلوگیری از سقوط دومینویی نظام بانکی، اقدام عاجل صورت پذیرد.
 
*دکتر وحید شقاقی شهری، اقتصاددان/ انتهای متن/
 

 



پنج شنبه 94 خرداد 14 توسط ali ahani | نظر بدهید

بررسی ابعاد تغییر مقصد کشتی شاهد از یمن به جیبوتی؛


کشتی شاهد چه گزینه‌هایی را می‌توانست انتخاب کند؟
بایستی دید تصمیم‌گیران، نسبت به خطرات این اعزام اشراف داشتند؟ آیا احتمال اعزام به کشوری غیر از یمن وجود داشت؟ آیا پیش‌بینی چنین واکنشی از سوی عربستان و نیروهای ائتلاف برای دولتمردان وجود داشت؟ آیا ایران مترصد تنش نظامی در منطقه بوده و هست؟ آیا هدف ایران از اقدام رسانه‌ای بسیج افکار به نفع ملت یمن بود، یا یک اشتباه تاکتیکی محسوب می‌شد؟
گروه بین‌الملل برهان/ زهرا سلیمانی‌پور؛ چند روزی است که از رسانه‌ها خبر «پهلو گرفتن کشتی ایرانی «شاهد» را که با عنوان کشتی «نجات» حامل کمک‌های انسان دوستانه برای یمنی‌ها بود»، در ساحل جیبوتی شنیدیم. این کشتی در 21 اردیبهشت سواحل ایران را به سمت بندر الحدیده یمن ترک کرد و قرار بود 12 روزه به ساحل حدیده یمن برسد و پهلو بگیرد که متأسفانه با فشارهای عربستان موفق به پهلو گرفتن در این بندر نشد و نهایتاً تصمیم بر آن شد که در جیبوتی کنار گرفته و محموله کمک‌های مردمی را از طریق سازمان جهانی غذا، وابسته به سازمان ملل به مردم یمن برسانند.
 
انعکاس این خبر در رسانه‌های داخلی و خارجی بازتاب‌های متفاوتی داشته و رجوع به افکار عمومی و دریافت حساسیت آن لزوم طرح این مسئله را ضروری کرده که چرا با وجود تبلیغات قابل توجه و مانور رسانه‌ای (که ساحت دیپلماسی عمومی امری به‌جا محسوب می‌شود) از اعزام این کشتی و تأکید بر کنار گرفتن آن در یمن، نهایتاً با تهدید عربستان ناچار شدیم به درخواست اولیه ایالات متحده گردن نهیم و محموله را از طریق سازمان ملل به یمنی‌ها برسانیم؟
 
از سوی دیگر باید دید چرا با وجود تجربه ناموفق هفته‌های اخیر کشورمان در خصوص ارسال مرسوله‌های پزشکی و غذایی باز هم مسئولین اصرار به آزمون این روش داشته‌اند و این بار به‌گونه‌ای مصمم‌تر اجرای آن را با انعکاس وسیع‌تر در رسانه‌ها دنبال کرده‌اند؟
بدون شک مقاومت عربستان در جلوگیری از رسیدن کشتی شاهد به یمن از دید تصمیم گیران و تصمیم سازان کشورمان پوشیده نمانده است؛ ولی باید دید در پیش گرفتن مشی این‌چنینی بر مبنای چه سیاستی بوده است و اساساً چه هدفی را در سر داشته‌اند؟
 
 نگاهی کوتاه به مسئله
 
کاروان دریایی هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران برای امدادرسانی به مردم یمن، غروب روز دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه، حرکت خود را از اسکله شهید رجایی بندرعباس آغاز کرد تا برای رساندن 2500 تُن کمک‌های دارویی و غذایی به مردم جنگ‌زده یمن، مسیر 1785 مایلی را طی کند.
از این 2500 تن بار، 2400تن آن مواد غذایی از قبیل 1200 تن برنج، 700 تن آرد، 400 تن کنسرو، 50 تن آب‌معدنی و ... و حدود 100 تن انواع داروها و تجهیزات پزشکی است. هرچند بارها اعلام شده که این کشتی حامل چه محموله‌ای بوده است اما ائتلاف سعودی که از دو ماه پیش حملات به یمن را آغاز کرده است و هم‌اکنون نیز کنترل مرزهای دریایی و هوایی این کشور را در دست دارد، مطابق با منطق بازدارندگی و حفظ موازنه، با بدگمانی نسبت به این کشتی، خواستار بازرسی محموله شد و پیش از رسیدن آن بارها اعلام کرده بود که اجازه ورود کشتی این را به یمن نخواهد داد.
ایران چندی قبل سه مرتبه هواپیماهای حامل کمک‌های بشردوستانه خود را به یمن فرستاد که با جلوگیری جنگنده‌های سعودی روبه‌رو شد و این بار با اصرار بیشتر قصد خود را در رساندن این کمک‌ها آن‌هم به‌طور مستقیم به یمن اعلام کرد.
 
نیروهای ائتلاف اعلام کرده‌اند هر کشتی را به هنگام ورود به آب‌های یمن مورد بازرسی قرار می‌دهند اما در مورد کشتی کشورمان این حساسیت بیشتر است، خصوصاً که عربستان سعودی قبل از این ایران را به اقدام برای تسلیح حوثی‌ها متهم کرده بود و در مقابل تهران این اتهامات را به‌طورکلی رد می‌کند. باید خاطرنشان کرد پیش از این آمریکا از تهران خواسته بود کشتی‌اش را به سمت کشور جیبوتی منتقل کند زیرا این کشور نه‌تنها میزبان کمک‌های ایران بلکه مرکز توزیع کمک‌های سازمان ملل متحد برای یمن است و به جهت ممانعات از ورود ایران به آب‌های یمن این پیشنهاد را داده بود.
 
به هر تقدیر این مسئله با اعتراض شدید دولت فراری یمن در سازمان ملل متحد و نیروهای ائتلاف مواجه شد و با وجود پافشاری و اصرار مسئولان کشورمان نهایتاً این کشتی از بندر الحدیده به جیبوتی تغییر مسیر داد.
 
آرمان‌گرایی واقع‌نگر
 
آرمان‌گرایی؛ انقلاب اسلامی ایران سال 1357 بر پایه ایدئولوژی اسلامی- شیعی شکل گرفت و تحقق یافت. این ایدئولوژی برای قریب 1400 سال با عقاید، رفتارهای اجتماعی و سنت‌های مردم عجین شده. بدین اعتبار نگاه انقلاب و به‌تبع آن قانون اساسی جمهوری اسلامی به محیط بیرونی خود نگاهی توأم با باورهای اسلامی و بالأخص فرهنگ تشیع بوده و با توجه به رسالت جهانی که برای خود قائل است توجه و اهمیت خاصی به کشورهای اسلامی و سایر کشورهای آزادیخواه و مستقل می‌دهد. در این ارتباط جمهوری اسلامی با داشتن هویت اسلامی بقای نظام و منافع آن را در گروی پیروی از وحی الهی و اسلامی ماندن آن می‌داند و از نظر اعتقادی لازم می‌داند از سرزمین‌های اسلامی و مسلمانانی که نیازمند کمک هستند با تمام قوا کمک و دفاع نماید، چراکه تضعیف هر جز از جامعه اسلامی لطمه‌ای است جبران‌ناپذیر به سایر اجزا آن.
 
از سوی دیگر جهت‌گیری‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی به نحوی است که نافی هرگونه سلطه بیگانه بر ایران و جوامع اسلامی مستقل است و از این رو برابر اصل 152 قانون اساسی با توجه به معیارهای مکتبی خود نمی‌تواند نظاره‌گر اقدامات و مظالم مستکبران در دنیا باشد، در نتیجه ظلم‌ستیزی و حمایت از مستضعفان در قبال مستکبران را از جمله اهداف مهم خود در سیاست خارجی قرار داده تا بدین ترتیب وعده الهی که همانا حاکمیت مستضعفین بر جهان است، تحقق یابد. این اصل جمهوری اسلامی را ملزم می‌سازد تا در هر گوشه‌ای از جهان، از مسلمانانی که به حقشان تجاوز و تعدی می‌شود به‌عنوان نماینده حکومت اسلامی از آن‌ها دفاع کند و در حد توان و قدرت خود جلوی تجاوز و تعدی ظالمان را نسبت به آن‌ها بگیرد. بر اساس اصل 154 قانون اساسی در راستای جهت‌گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حق همه مستضعفین جهان در راستای استقلال و عدم وابستگی به دول بیگانه، است.
 
 
 
منطقه باب المندب و خلیج فارس حوزه عملیاتی رزم‌ناوهای جمهوری اسلامی ایران هستند، و به نظر نمی‌رسد که ایران در صورت لزوم از این پتانسیل علیه عربستان بهره نبرد. بنابراین در شرایط عادی عربستان به قدرت ایران برای واکنش در برابر حمله احتمالی به کشتی شاهد واقف بود. لذا در اینجا مطابق منطق بازدارندگی ارتکاب حمله منطقی به نظر نمی‌رسید چراکه هزینه‌های این امر برای عربستان زیاد می‌شد.
 
واقع‌نگری؛ اما در عین حال آرمان‌گرایی سیاست خارجی ایران واقع‌نگر نیز هست. و این به معنی این است که در عین حمایت از مظلومین و حمایت از مبارزه حق‌طلبانه آن‌ها در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان از هرگونه دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، پرهیز می‌کند.
 
کشتی نجات و تطابق با این رویکرد؛ بر این اساس اگر بخواهیم به موضوع کشتی شاهد و چرایی اتخاذ تصمیم مجدد برای ارسال محموله هلال‌احمر به مسلمانان بی‌دفاع یمن بنگریم، باید گفت رسالت جهانی انقلاب اسلامی ایجاب می‌کند بدون در نظر داشتن واکنش‌های این‌چنینی مستکبران، نه‌تنها به مردم یمن بلکه به تمام مسلمانان نیازمند که مورد تظلم واقع شده‌اند باید کمک‌های همه‌جانبه‌ای داشته باشیم و صرف احتمال بروز واکنش‌های غیرمعقول و لجوجانه دولت‌هایی مانند عربستان و متحدانش در این منظومه فکری، نمی‌تواند جمهوری اسلامی را از این هدف مهم و «وظیفه خطیر» منصرف سازد. چراکه تحقق حاکمیت مستضعفین بر جهان و برقراری نظام اسلامی اصیل با فرازوفرودهای به‌مراتب شدیدتر از این روبه‌رو خواهد گردید و در مسیر نیل به این هدف والا باید با اراده محکم‌تر و تدبیری هوشمندانه‌تر به میدان وارد شد. جمهوری اسلامی به «خطیر بودن» این وظیفه‌ی خود واقف بود و از عکس‌العمل مشابه رژیم اشغالگر قدس به کشتی مرمره ترکیه که با هدفی مشابه وارد آب‌ها شد تا حصر غزه را بشکند، واقف بود و می‌بایستی برآورد هر سناریوی دیگری را نیز می‌کرد.
 
بنابراین با عینک آرمان‌گرایی واقع‌نگر سرلوحه قرار دادن آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در سیاست خارجی و رسیدن به آن به هر طریقی کافی به نظر نمی‌رسد و تکرار مکرر آن بدون در نظر گرفتن همه جوانب امر رافع مسئولیت نیست. بلکه این آرمان‌ها که به‌عنوان اهداف والا و بلندمدت جمهوری اسلامی مطرح گردیده است؛ باید با دقت نظر و تعقل بیشتر در عمل، ملاحظات همه‌جانبه و عمق‌بخشی بیشتر همراه گردد به‌نحوی‌که وجهه منطقه‌ای و بین‌المللی کشورمان با اقدامات عجولانه زیر سؤال نرود و اقتدار ملی‌مان مورد خدشه قرار نگیرید.
 
آیا کشتی ایران سالم به یمن می‌رسید؟
 
منطق بازدارندگی یعنی، بازداشتن حریف از هرگونه حمله احتمالی با تهدیدی که معتبر و توأم با توانایی باشد. بازدارندگی یک مکانیسم کنترل نظم در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود. در شرایط عادی که دو بازیگر دارای عقلانیت در نظام بین‌الملل دست به کنش می‌زنند، مکانیسم بازدارندگی یک مکانیسم مناسب برای کنترل امنیت و نظم است.
 
این مکانیسم برای موفقیت البته نیاز به چند شرط دارد که در تعریف بازدارندگی نیز مشخص است. اولاً توان؛ جمهوری اسلامی توان ضربه به عربستان در صورت هرگونه اقدام ناشایست علیه کشتی ایران را داشت. دوما اعتبار؛ ایران اعتبار لازم برای هشدار به عربستان را دارد. قدرت نظامی ایران چیزی نیست که در کلام نخبگان سیاسی تعریف شود. منطقه باب المندب و خلیج فارس حوزه عملیاتی رزم‌ناوهای جمهوری اسلامی ایران هستند، و به نظر نمی‌رسد که ایران در صورت ممکن از این پتانسیل علیه عربستان بهره نبرد. بنابراین در شرایط عادی عربستان به قدرت ایران برای واکنش در برابر حمله احتمالی به کشتی شاهد واقف بود. لذا در اینجا مطابق منطق بازدارندگی ارتکاب حمله منطقی به نظر نمی‌رسید چراکه هزینه‌های این امر برای عربستان زیاد می‌شد.
 
آیا مردم منطقه نسبت به رسیدن کشتی ایران به یمن خوش‌بین بودند؟
 
یکی از موارد موفقی در اعزام کشتی ایران به آب‌های آزاد به مقصد یمن صورت گرفت، بهره‌وری از دیپلماسی رسانه‌ای و توان رسانه‌ای توسط ایران بود. به‌گونه‌ای که در تمام این چند روز که کشتی به مقصد یمن حرکت می‌کرد از این پتانسیل بهره برد. تا حدی که وقتی طی یک نظرسنجی از مردم عرب در خصوص میزان موفقیت این کشتی در راه رسیدن به یمن سؤال پرسیده شد، حدود 70 درصد از مخاطبان عرب‌زبان این سایت از نقاط مختلف دنیا به این سؤال پاسخ مثبت دادند و این مسئله نشانگر قدرت رسانه‌ای بود که در حمایت از این کشتی صورت گرفت.
 
چه نکاتی در خصوص اعزام کشتی وجود داشت و آیا ایران آن‌ها را می‌دانست؟
 
1. واکنش تند عربستان در قبال این موضوع، مسئله دور از انتظاری برای مسئولین کشورمان نبوده است
 
2. اولویت جمهوری اسلامی درگیری با عربستان نبوده است لذا ارسال این کشتی و پیش از آن چند هواپیما علاوه با اولویت اهداف انسان دوستانه و کمک به جنگ‌زدگان یمن، صورت گرفته و نه طراحی جنگ احتمالی با عربستان
 
3. این کشتی همچنین با هدف شکستن حصر دریایی به یمن اعزام شده است.
 
4. اعزام این کشتی هدف ثانویه‌ای نیز دنبال داشت و آن هم تخریب چهره سعودی‌ها در افکار عمومی، ایران در این اعزام به دنبال وجهه آفرینی برای مردم یمن و بازنمایی مظلومیت مردم این کشور در جهان با اثبات این گزاره بود که عربستان جنگ‌طلب حاضر به اعزام دارو و غذا به این کشور نیز نشد.
 
5. هدف ایران درگیری در منطقه با یک کشور مسلمان در شرایط کنونی نیست، در ماجرای یمن و به‌طور کلی تحولات منطقه از یک‌سو ایران قرار دارد که بر وحدت اسلامی تکیه می‌کند و در عین تلاش برای تفهیم جامعه جهانی نسبت به اهداف صلح‌جویانه خود در فعالیت‌های هسته‌ای، در قبال دیگر کشورهای مسلمان منطقه که مورد عداوت واقع شده‌اند، بی‌تفاوت نیست و حتی با وجود تهدیدات مکرر باز هم کمک‌های انسان دوستانه خود را به یمن گسیل می‌دارد و البته هر بار به‌واسطه کارشکنی عربستان این مأموریت به سرانجام نمی‌رسد و در یک‌سوی معادله کشوری مثل عربستان قرار می‌گیرد که به‌واسطه یک‌جانبه‌گرایی لجام‌گسیخته علاوه بر حمایت‌های پنهانی از آشوب‌طلبان تروریست، کشوری را به حکم تلاش برای تعیین سرنوشت که حق مسلم هر ملتی است؛ مورد تهاجم نظامی قرار می‌دهد و نهایتاً دستاوردی جز هرج‌ومرج و آشوب برای منطقه به بار نمی‌آورد.
 
 
 
وقتی طی یک نظرسنجی از مردم عرب در خصوص میزان موفقیت این کشتی در راه رسیدن به یمن سؤال پرسیده شد، حدود 70 درصد از مخاطبان عرب‌زبان این سایت از نقاط مختلف دنیا به این سؤال پاسخ مثبت دادند و این مسئله نشانگر قدرت رسانه‌ای بود که در حمایت از این کشتی صورت گرفت.
 
ایران چه گزینه‌هایی در پیش داشت، چه گزینه‌ای را انتخاب کرد؟
 
اما نهایتاً آنچه اتفاق افتاد، غلبه سناریو و نگاه واقع‌گرایانه و تغییر مسیر کشتی شاهد به سمت جیبوتی و پرهیز از هرگونه تحریک عربستان سعودی بود.
در این اتفاق چند سناریو مطرح است که عبارت‌اند از:
 
1. کشتی بایستی به ساحل حدیده می‌رفت چراکه مطابق «منطق بازدارندگی» نظام بین‌الملل این کشتی مورد حمله واقع نمی‌شد. و حتی اگر مورد حمله واقع می‌شد، فضای رسانه‌ای به نفع مردم یمن و به ضرر عربستان در افکار عمومی جهان فائق می‌شد. شبیه اتفاقی که با حمله به کشتی مرمره ترکیه که به غزه عازم بود و مورد حمله اسرائیل واقع شد، افتاد. و این سبب بسیج افکار عمومی در جهان به نفع یمن و گروه‌های مبارز علیه عربستان می‌شد.
 
2. سناریوی دیگر سناریوی «بی‌درایتی و بی‌تدبیری دولت» است، عده‌ای معتقد هستند که اعزام کشتی و تبلیغات رسانه‌ای که پشت این اعزام صورت گرفت، نهایت بی‌تدبیری بود چراکه عزت و اقتدار ملی ایران مورد توجه واقع نشده است. پایگاه خبری عصر ایران با عنوان «"کشتی نجات" و بی‌تدبیری آشکار: جای عزت ملی کجاست؟» بر زیر سؤال رفتن عزت ملی تأکید داشت و نوشت «اگر از همان اول می‌گفتند که کشتی نجات به جیبوتی می‌رود تا از آن طریق کمک‌هایش را به مردم یمن برساند، بسیار بهتر از این بود که ابتدا بگویند می‌خواهیم به یمن برویم ولی بعد از تهدید عربستان، راه خود را از یمن به سمت جیبوتی کج کنند. آیا این بی‌تدبیری، آسیب جدی به عزت ملی، آن هم در برابر عربستان سعودی نبوده است؟»[1]
 
3. سناریوی دیگر این است در صورت روانه شدن این کشتی به ساحل حدیده و «حمله احتمالی نظامی» به این کشتی اقتدار ملی ایران زیر سؤال می‌رفت.
 
4. سناریوی دیگر تحت «تأثیر افکار عمومی» طراحی شده است و بر آن است سعودی‌ها در جریان تسلط حوثی‌ها بر یمن و با فرار رئیس‌جمهور سابق یمن به عربستان حمله نظامی به این کشور در ابعاد گسترده را پیش روی خود قرار دادند و سعی کردند با اتهام زدن به ایران در حمایت مستقیم از حوثی‌ها و مداخله در امور این کشور، چهره صلح‌جویانه کشورمان را مورد هجوم قرار دهند و به‌نوعی خود را در اذهان عمومی تبرئه کنند. در جریان ارسال محموله‌های کمکی ایران نیز مجدداً با جوسازی رسانه‌ای سعی در القای این شایعه داشتند که قرار است ایران از طریق این محموله و با پوشش کمک‌های دارویی و غذایی به حوثی‌ها تسلیحات و مهمات برساند. لذا از آغاز حرکت کشتی تهدیدهای مختلفی مبنی بر بازرسی کشتی، عدم اجازه ورود به آب‌های یمن و حتی درگیری نظامی مطرح شد.
 
5. یک گزینه دیگر و آن گزینه‌ای که دولت آن را انتخاب کرد، سناریوی خوش‌بینانه در برابر «منطق تصمیم‌گیری و پرهیز از تنش» است و اعزام کشتی به جیبوتی و پرهیز از هرگونه تنش بین‌المللی در شرایط مذاکره هسته‌ای است. منطق این گزاره این است که اتخاذ این تصمیم از سوی دولتمردان ما بُعد دیگری نیز دارد و آن هم به کار بستن قدرت نرم در مواجهه با عربستان، تخریب چهره این کشور و وارد کردن ضربه مضاعف به اعتبار آن در افکار عمومی مردم منطقه و جهان و خصوصاً جوامع مسلمان است.
 
فرجام سخن؛
 
با توجه به نکات و گزینه‌هایی که ذیل تئوری جمهوری اسلامی یعنی «آرمان‌گرایی واقع‌نگر» مورد بررسی قرار گرفت بایستی ماجرای اعزام کشتی مورد بررسی قرار گیرد. لذا بایستی دید نظام تصمیم‌گیری ایران، نسبت به خطرات این اعزام اشراف داشته؟ آیا احتمال اعزام کشتی به جایی غیر از یمن وجود داشته؟ آیا پیش‌بینی چنین واکنشی از سوی عربستان و نیروهای ائتلاف برای دولتمردان وجود داشت؟ آیا ایران مترصد تنش نظامی در منطقه بود؟ آیا هدف ایران از اقدام رسانه‌ای بسیج افکار به نفع ملت یمن بود، یا یک اشتباه تاکتیکی محسوب می‌شود؟
 
با پاسخ به این سؤالات به‌راحتی می‌توان از خدشه به عزت ملی یا حفظ عزت ملی و دستیابی به اهداف سخن گفت. استدلال برخی بر این است که عزت ملی در این مورد زیر سؤال رفت و با بی‌تدبیری برخورد شد و برآیند تغییر مسیر کشتی لطمه به اقتدار ملی ایران بوده و در نگاه دوم با دید واقع‌گرایی استدلال برخی نیز این است که با سرلوحه قرار دادن عقلانیت در سیاست خارجی، هدف از این اقدام تخریب چهره عربستان و نمایان کردن خوی تهاجمی نیروهای این کشور بوده است که علی‌رغم تلاش مکرر ایران در امدادرسانی به جنگ‌زدگان یمن این کشور باز هم با بهانه‌های واهی مانع‌تراشی کرده است. در این نگاه ماجرا نه‌تنها خدشه‌ای به اقتدار ما در افکار عمومی وارد نکرده، بلکه به‌عکس به‌نوعی وجهه‌آفرینی نیز به همراه داشته است.*
 
 
* زهرا سلیمانی پور؛ کارشناس مسائل بین‌الملل / انتهای متن /


پنج شنبه 94 خرداد 14 توسط ali ahani | نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز




 

  

 

 

 

 

 

 

کل بازدید : 131496
بازدید امروز :14
بازدید دیروز : 10
تعداد کل پست ها : 717

 

دانشنامه عاشورا

 

پایگاه جامع عاشورا
ابزار و قالب وبلاگ
شاید سخن حق
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی)
قطره و دریا
مکنون
عِــطـر ظــهــور
بنارانه
پژواک
شین مثل شعور
دلتنگ...
اهالی بصیرت
مهدی مشکات ـ شعرونظر
اجتماعی
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
حجت البالغه
قطره ای ازدریا
قافیه های سرگردان
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
حبیبی حسین
چشمـــه ســـار رحمــت
سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز)
هم رنگــــ ِ خـــیـــآل
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
بی سواد
بادصبا
آقاسیدبااجازه...
ما تا آخرایستاده ایم
شبکه ما
ابـــــــــــرار
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
"یا صاحب الزمان"
صدای پای زندگی
.:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:.
کشاورزی درنگاه توسعه
سرباز کوثر
مشکات نور الله
مهدی یاران
چهارفصل
نقش برتر پارس
حقیقت
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
عفاف و حجاب
  • صفحه اصلی
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • پیام رسان
  • مطالب پیشین
    آرشیو مطالب

    ویرایش
    وصیت شهدا
    وصیت شهدا
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :14
    بازدید دیروز :10
    کل بازدید :131496
    تعداد کل یاد داشت ها : 717
    آخرین بازدید : 03/12/25    ساعت : 8:50 ع
    درباره وبلاگ
    ویرایش
    لینک دوستان
    ویرایش
    آمار و اطلاعات

    بازدید امروز :14
    بازدید دیروز :10
    کل بازدید :131496
    تعداد کل یاداشته ها : 717
    03/12/25
    8:50 ع

    کد ساعت

  • کاناپه
  • مشخصات مدیروبلاگ
     
      ali ahani[2]



    خبر مایه
    لوگوی دوستان
     
    پیوند دوستان
     
    شاید سخن حق خورشید تابنده عشق لحظه های آبی( دلسروده های فضل ا... قاسمی) قطره و دریا مکنون عِــطـر ظــهــور بنارانه پژواک شین مثل شعور دلتنگ... اهالی بصیرت مهدی مشکات ـ شعرونظر اجتماعی بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن سرباز ولایت حجت البالغه قطره ای ازدریا قافیه های سرگردان سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام حبیبی حسین چشمـــه ســـار رحمــت سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز) هم رنگــــ ِ خـــیـــآل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی بی سواد بادصبا آقاسیدبااجازه... ما تا آخرایستاده ایم شبکه ما ابـــــــــــرار اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ "یا صاحب الزمان" صدای پای زندگی .:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:. کشاورزی درنگاه توسعه سرباز کوثر مشکات نور الله مهدی یاران چهارفصل نقش برتر پارس حقیقت پاتوق دختر و پسرای ایرونی عفاف و حجاب
    قالب وبلاگ
    طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز