در حالی که هر روز نشانه های مداخله نظامی نیروهای ائتلاف در شامات افزایش می یابد ، به نظر می رسد ، جمهوری اسلامی ایران باید تغییرات اساسی در استراتژی خود برای اداره میدان نبرد در سوریه ایجاد کند. به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران برای اجرای یک ضد راهبرد در روی زمین ، می بایست ، نیروی زمینی پیادهِ غیر مکانیزه انبوه در خاک سوریه مستقر سازد تا حداقل قادر به حفظ کریدور حیاتی ، دمشق تا لاذقیه و طرطوس و لبنان باشد
پایگاه خبری انصارحزب الله: در حالی به دلایل پیچیده و از جمله عملکرد غلط دولت «حیدر العبادی» در مناسبات با آمریکا و گروههای سیاسی سنی، شرایط بغرنجی بر عراق حاکم شده که داعش مجددا بعد از یک سال پر مخاطره ، بر دروازه های بغداد ایستاده است.
دهقان وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران ، وارد پایتخت عراق شده و پس از 2 ماه، شورای استانی الانبار و حیدر العبادی با ورود حشد الشعبی برای پاکسازی این استان از داعش که برای اولین بار الرمادی را اشغال کرده موافقت کرده اند. در حالی به سیاق موج سواری خبری در ایران اکنون عراق در کانون توجه قرار گرفته که سوریه به مراتب با وضع وخیم تری روبروست. مقاومت اکنون پشت کمربند دفاعی دمشق می جنگد و نشانههایی از تغییرات بنیادین خود نمایی می کند.
این در حالی است که به نظر می رسد ، سرنوشت جبهه سوریه به طور درهم پیچیده ای با وضعیت یمن در شبه جزیره عربستان گره خورده است. به عبارت بهتر باید گفت شواهدی در دست است که به نظر می رسد تغییر در این دو جبهه ، با یک نیروی محرک واحد به زودی آغاز خواهد شد. برهمین اساس در ادامه به بررسی شواهد تایید کننده دعاوی خود خواهیم پرداخت:
راهبرد اوباما
به خاطر داریم که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، روز پنجشنبه24 اردیبهشت 1394 ، پس از نشست مشترک با رهبران و نمایندگان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در کمپ دیوید در نشستی خبری گفت: «آمریکا در مقابل هر گونه حمله خارجی کنار متحدان عرب خود خواهد ایستاد.»
اوباما همچنین افزود: «هدف از همکاریهای امنیتی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، منزوی کردن ایران یا رویارویی با تهران نیست.»
وی متعهد شد که آمریکا در صورت لزوم به کارگیری نیروی نظامی برای دفاع از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را در نظر بگیرد و همینطور برای مقابله با «اقدامات بیثبات کننده ایران» در منطقه به این کشورها کمک کند که شامل افزایش همکاریهای نظامی با این کشورها ، از جمله تقویت امنیت سایبری و دریایی بود.
بنابراین به نظر می رسد سخنان رئیس جمهور آمریکا این طور قابل تفسیر است:
1. ایالات متحده به سیاق گذشته براساس استراتژی نظامی خود مبنی بر مداخله محدود و پرهیز از ورود گسترده نظامی عمل خواهد کرد.
2. اظهارات رئیس جمهور آمریکا در عین حال خبر از در پیش بودن روش های سخت در میدان عمل می دهد.
3. آمریکا تا جای ممکن قصدی برای رویارویی با جمهوری اسلامی ایران را ندارد ، اما اظهارات اوباما ناظر به شواهد دیگری است که حکایت گر ، انجام آمادگی های لازم برای یک رویارویی تمام عیار برای تعیین تکلیف نهایی در پرونده های منطقه ای است.
دمشق و خطر سقوط
پس از این تفسیر به نظر می رسد باید برای درک بهتر آنچه در شرف وقوع است دایره بحث را از شبه جزیره عربستان به منطقه شامات و خاک سوریه منتقل کنیم و برای شواهد عینی موجود به شرح زیر ترتیبات لازم ایجاد نماییم:
1- ما پیش از این در گزارش شماره 792 به فرایند تکمیل محاصره دمشق اشاره کردیم. تا لحظه تنظیم این گزارش به غیر از محور قلمون که در آن درگیری شدید بین نیروهای حزب الله با معارضه عرب و جبهه النصره جریان دارد ، تهاجم دشمن اعم از داعش ، و ائتلاف معارضه عرب و جبهه النصره در محورهای مختلف اعم از حمص ، حماه و ادلب نیز در جریان است.
اما تاکید ما در ادامه گزارش جبهه جنوب و صراحتا دمشق خواهد بود. بر این اساس نقطه آغاز ، عملیات «جیش الاسلام» به فرماندهی «زهران علوش» طی روزهای 15 و 19 اردیبهشت1394 است که به کنترل کامل «میداء» در شمال شرقی غوطه شرقی توسط این گروه انجامید. البته حزب الله هنوز بواسطه باز نگاه داشتن جاده اصلی دمشق – بیروت راه تنفس پایتخت را باز نگاه داشته است ، اما سقوط «میداء» به معنی حرکت نیروهای معارضه در جبهه شرقی دمشق تا حدفاصل فرودگاه بین المللی و محاصره آن خواهد بود که خلاصه نتیجه آن عبارت از قطع ارتباط هوایی حکومت سوریه با تهران است که به قطع ارسال لجستیک خواهد انجامید.
موضوع محاصره دمشق و تضعیف کمربند دفاعی آن ، چنان از اهمیت بالایی برخوردار است که از روز 15 اردیبهشت اخباری مبنی بر صدور دستور فوری سازمان اطلاعات سوریه برای بر تخلیه 48 ساعته خانواده های علوی و بویژه افراد وابسته به نیروهای حکومتی از دمشق ، اعلام شد که با تمرکز بر محله «المزه» رخ داده بود. یعنی منطقه ای که در محاصره نیروهای معارض است و البته فعلا آتش بس بر آن حکم فرماست.
به نظر می رسد ، این تصمیم احتمالی ، بعد از عملیات انتحاری روز 4 می «جبهه النصره» در محله «رکن الدین» در قلب دمشق اتخاذ شده بود که محل سکونت خانواده نیروهای حکومتی محسوب می شود. خطر محاصره دمشق مسئله مهمی است که به نظر می رسد پیشنهاد امیر موسوی رایزن جمهوری اسلامی ایران در الجزایر نیز ارتباط مستقیمی با آن داشته باشد. وی روز 9 اردیبهشت پیشنهاد انتقال موقت اداره امور کشور از دمشق به یکی از شهرهای ساحلی لاذقیه یا طرطوس را به دلیل نزدیکی پایتخت به جبهه جولان مطرح کرده بود. اما به نظر می رسد چنین پیشنهادی بیش از آنکه بر پایه نزدیکی جغرافیایی پایتخت سوریه به جبهه جولان استوار باشد بر این دلیل راهبردی استوار است که شهرهای لاذقیه و طرطوس هر دو به آب راه دارند.
آزمونهایی برای مداخله در سوریه
2- فارغ از مسئله محاصره دمشق که در جمع بندی و نتیجه گیری مجددا به آن رجوع خواهیم نمود، رخدادهای مهم دیگری نیز در جبهه شامات به وقوع پیوسته که کنار هم قرار دادن آنان ، کمک زیادی به تشخیص سناریوی احتمالی آینده خواهد کرد. بین روزهای 11 و 15 اردیبهشت ، جبهه النصره به همراه گروههای معارض حاضر در منطقه قلمون ، طی اقدامی نظیر آنچه پیش از حمله به ادلب رخ داده بود ، اتاق عملیات «جیش الفتح» را تشکیل دادند.
نکته محوری این خبر ، این است که این ائتلاف در اولین اعلامیه خود ، به داعش و نیروهای حکومتی سوریه و حزب الله همزمان اعلام جنگ داد و داعش را دلیل تکفیر مسلمانان و هدر دانستن خون آنان ، خائن توصیف کرد.این در حالی است که داعش و جبهه النصره از ماه سپتامبر 2014 به سمت تنش زدایی بین روابط خود در مناطق مرزی لبنان پیش رفته بودند و این فرایند تا ماه مارس2015 ادامه پیدا کرده بود. از ماه ژانویه 2015 نیز پرچم داعش در چند صد متری مرز لبنان به اهتزاز درآمده بود که به طور سنتی محدوده نفوذ جبهه النصره محسوب می شود و هر دو گروه اعلامهایی مبنی بر قصد حمله به لبنان و تشکیل ولایت را مخابره می کردند.
بنابراین تشکیل «جیش الفتح» که هسته آن را ارتش آزاد سوریه تشکیل می دهد در کنار اعلام انفصال و جنگ این ائتلاف با داعش در عین درگیری با ارتش سوریه و حزب الله می تواند مخابره کننده یک پیام مهم باشد. زیرا براساس رویه سابق و قاعده عقلی ، این گروهها می بایست حداکثر بهره برداری تاکتیکی از ظرفیت یکدیگر در جهت ساقط ساختن حکومت مرکزی سوریه و در هم شکستن توان حزب الله را می نمودند نه آنکه با ایجاد درگیری در 3 جبهه ، عملا در جهت عکس و تضعیف خود گام بردارند.
لذا به نظر می رسد می توان با بررسی سایر گزاره ها و در کنار هم قرار دادن آنها، پاسخ این اقدام سوال برانگیز را یافت. در واقع به نظر می رسد بعد از آغاز حمله به یمن، توافقات ویژه ای بین ائتلاف عربی با محوریت عربستان سعودی و ترکیه انجام یافته که نتیجه آن به وضوح و بواسطه تسلیحات بکارگرفته شده توسط معارضه عرب و جبهه النصره دیده می شود. علاوه بر این ، زمزمه هایی مبنی بر ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع توسط ائتلاف عربی در جبهه جنوبی سوریه شنیده می شود که کاربری آن فشل ساختن نیروی هوایی سوریه برای درهم کوبیدن یورش های احتمالی به دیوار دفاعی دمشق است.
ورود «داوود اغلو» نخست وزیر ترکیه به کوبانی در روز 20 اردیبهشت که با ساز و برگ نظامی به بهانه زیارت قبر شاه سلیمان همراه بود در کنار ساقط شدن یک فروند بالگرد نیروی هوایی سوریه در روز 27 اردیبهشت ، توسط اف-16های ترک در «کوردوش» واقع در حومه ادلب ، نشانه هایی از آزمون و خطای کنشگران ذینفع ، برای مداخله نظامی در سوریه با هدف ساقط کردن حکومت مرکزی است.
ارتباط منطقی این موارد ، با اعلام جنگ «جیش الفتح» به داعش اینجا برقرار می شود که نیروهای ائتلاف عربی و ترکیه ، قبل از آغاز مرحله نهایی ساقط کردن بشار اسد ، باید به اسرائیل این اطمینان را بدهند که بعد از حکومت فعلی ، کسانی پایتخت را در اختیار خواهند داشت که همچون اسد ، به آتش بس 1974 پایبند خواهند بود و خطری از ناحیه گروههای غیر قابل پیش بینی همچون داعش تلاویو را تهدید نخواهد کرد.
این مسئله مهمی است که از ترکیب گروههای «جیش الفتح» قابل درک است. حداقل بر اساس گزارش های نوبه ای صلح بانان سازمان ملل متحد طی سال 2014 و 2015 ، گروههای عضو «جیشالفتح» که جبهه النصره نیز در بین آنان قرار دارد، علی رغم حضور در منطقه جولان، هیچگاه تهدیدی برای امنیت اسرائیل نبوده اند. ضمن اینکه گزارشهای فراوانی نیز از سوی اسرائیل مبنی بر انتقال نیروهای زخمی ارتش آزاد سوریه به داخل سرزمین های اشغالی برای درمان منتشر شد. ضمن اینکه گزارش های متعددی نیز از اعلام نگرانی اسرائیل درباره نزدیک شدن داعش به مرز سرزمین های اشغالی وجود دارد.
آزمون نیروهای دلتا در دیرالزور
3- گزاره های بخش قبلی که حکایت از آماده شدن ائتلاف عربی و ترکیه برای مداخله در سوریه است در کنار یک رخداد دیگر ، ما را به تایید و تصویب سناریویی که پیش از این ترسیم نمودیم نزدیک می کند. براین اساس روز 26 اردیبهشت1394 «اَش کارتر» وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا با صدور بیانیه ای اعلام کرد که نیروهای ویژه ارتش آمریکا روز قبل از آن ، با انجام عملیات در خاک سوریه یکی از رهبران ارشد داعش را به قتل رساندهاند.
او گفت که به عنوان فرمانده کل نیروهای ویژه ، شب 16 می ، دستور عملیات در پایگاه نفتی «العمر» واقع در 20 کیلومتری مرکز استان «دیر الزور» سوریه با هدف دستگیری «ابوسیاف» و همسرش «ام سیاف» ، را صادر کرده که مسئول نقل و انتقالات مالی و فروش نفت داعش بوده است. اما «ابوسیاف» به دنبال درگیری و مقاومت در مقابل نیروهای عملیات ویژه کشته می شود و همسرش از سوی نیروهای ویژه دستگیر می شود.
این دومین عملیات نیروهای ویژه «دلتا» در خاک سوریه بعد از عملیات ناموفق20 آگوست 2014 بود که با مشارکت نیروی هوایی و زمینی برای آزادی گروگانهای آمریکایی اسیر در دست داعش انجام شده بود. نکته مهم در این رابطه این است که آمریکا برای اولین بار یک عملیات موفق زمینی در خاک سوریه انجام داد که به گفته «برنارت میهان» سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده ، در انجام آن با حکومت سوریه هماهنگی انجام نشده بود.
نکته مهم دیگر این است که اردن بعد از10 روز رایزنی ایالات متحده ، اجازه استفاده از خاک خود برای ورود به سوریه را به نیروهای «دلتا» داد و نکته مهم دیگر اینکه براساس اطلاعات موجود رقمی در حدود 10 هزار سرباز از کشورهای مختلف و از جمله آمریکا در حال آموزش زیر نظر نیروهای «دلتا» برای انجام عملیات بر علیه داعش هستند.
زمان تحلیل
با تحلیل این داده ها به نظر می رسد ، نیروهای ائتلاف عرب در حالی بعد از یمن ، زمزمه مداخله در سوریه را آغاز کرده اند که از دیگر سو ، ترکیه و ایالات متحده آمریکا، به شکل عملی چنین مداخله ای را به آزمون گذاشته اند. اما آنچه اهمیت دارد جایگاه جمهوری اسلامی ایران در این سناریو است. بعید به نظر می رسد هیچ یک از محاسبهگران، حتی ذره ای در مداخله جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به مداخله نیروهای ائتلاف در سوریه شک کرده باشند. از منظر جمهوری اسلامی ایران ، تمام جنگ 5 ساله در سوریه ، بر سر مسئله مقاومت و موقعیت ژئوپلیتیک این کشور در راستای تامین لجستیک و سلاح حزب الله در لبنان بوده که در صورت سقوط دولت مرکزی در محاق نابودی فرو خواهد رفت.
بنابراین ایران کنشگری است که در زمین سوریه هرگز یک نظاره گرِ بی تفاوت نخواهد بود. اما همانطور که در نکات برآمده از ادبیات کاربردی رئیس جمهور آمریکا بیان شد، ائتلاف، تا جای ممکن از رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران پرهیز خواهد نمود.
بنابراین به نظر می رسد هر گونه مداخله احتمالی حداقل وابسته به نمایان شدن یا نشدن نشانه های احتضار دمشق بواسطه قطع ارتباط هوایی بعد از محاصره فرودگاه بین المللی خواهد بود. چنانچه به نظر می رسد در صورت ظهور نشانه های فرسایش در اجرای این الگو به طور منطقی می بایست در انتظار آغاز مداخله نیروهای ائتلاف ، حداقل در جبهه جنوب و با هدف فشل سازی نیروی هوایی سوریه باشیم.
ما در حالی از احتمال مداخله مستقیم نیروهای ائتلاف در جبهه سوریه سخن می گوییم، که به نظر می رسد اجرای هرگونه ضد استراتژی از سوی جمهوری اسلامی ایران باید پیش دستانه باشد. در حالی سقوط فرودگاه بین المللی دمشق، حتی در صورت باز ماندن بزرگراه دمشق – بیروت ، فاجعه به بار خواهد آورد که تعلل جمهوری اسلامی ایران در انجام یک اقدام پیش دستانه ، در صورت آغاز یک جنگ تمام عیار در سوریه به طور خودکار به مفهوم قطع ارتباط مسیر های هوایی با دمشق خواهد بود.
بنابراین و در حالی که هر روز نشانه های مداخله نظامی نیروهای ائتلاف در شامات افزایش می یابد ، به نظر می رسد ، جمهوری اسلامی ایران باید تغییرات اساسی در استراتژی خود برای اداره میدان نبرد در سوریه ایجاد کند. به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران برای اجرای یک ضد راهبرد در روی زمین ، می بایست ، نیروی زمینی پیادهِ غیر مکانیزه انبوه در خاک سوریه مستقر سازد تا حداقل قادر به حفظ کریدور حیاتی ، دمشق تا لاذقیه و طرطوس و لبنان باشد. براساس برآورد انجام شده برای اجرای چنین راهبردی ، حداقل نیاز به استقرار50 هزار نیروی زمینی است که با توجه به سرعت رخداد ها و وخامت وضعیت جبهه نبرد باید تصمیم عاجلی درباره انتقال آن اتخاذ نمود.
نباید فراموش کرد که اجرای چنین ترتیباتی از راه زمین و در حالی که استانهای سنی نشین عراق تماما در اشغال داعش است غیر ممکن می نماید. البته در انتها باید متذکر شد ، با توجه به ترتیبات ذکر شده ، هر گونه اقدام نظامی بر علیه حمایت های عملی ایران ، از مجاهدان یمن نیز باید با عطف به تعیین تکلیف نهایی در جبهه شامات و به عنوان جزئی از کل سناریوی جاری مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
|