امروز اگر اقتدار، آرامش و امنیت ایران اسلامی در جهان طنینانداز است، از جاننثاریهای عزیزانی است که با تقدیم جانشان، یتیمی فرزندان خود را به جان خریدند تا کسی جرئت تعدی به کشورمان را نداشته باشد و در حالی که تمامی منطقه در آتش فتنهانگیز داعش و استکبار جهانی میسوزد، ایران اسلامی سربلند و آرام، مدافع تمامی مظلومان منطقه نیز باشد. شهید حشمت سهرابی یکی از مدافعان حرم حضرت زینب(س) است که برای پاسداری از حرم آلالله به شامات رفت و در همانجا نیز به شهادت رسید. در گفتوگو با نجیبه شیخی همسر این شهید، شمهای از زندگی و منش او را تقدیم حضورتان میکنیم.
برای شروع از زندگی و نحوه آشناییتان با شهید بگویید.
همسرم سال1348در روستای ارمو دره شهر استان ایلام متولد شد. پدرش کشاورز و زحمتکش بود و با رزق حلال فرزندانش را تربیت میکرد. من با شهید سهرابی سال1379 ازدواج کردم و دلیل انتخاب همسرم محجبه بودنم بود. حاصل زندگیمان دو پسر شش ساله و 10ساله است.
چه شد که همسرتان مسیر مجاهدت و شهادت را در پیش گرفت؟
همسرم از 13- 12سالگی برای تحصیل به اهواز رفته بود، همانجا نیز روح شهادتطلبی او بیدار شد و عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و زمان جنگ تحمیلی بارها در جبهه حضور یافته بود. بعد از جنگ هم همچنان آمادگی خود برای دفاع از ارزشها را حفظ کرده بود، تا اینکه قضیه جسارت سلفیها به حرم حضرت زینب(س) پیش آمد و غیرتش به جوش آمد. میگفت باید بروم و از حریم آلالله دفاع کنم، دیگران میگفتند چرا میروی؟! گفت شما نمیدانید آنجا چه خبر است اگر بدانید خودتان هم میروید و از حریم رسول خدا دفاع میکنید. همسرم میگفت من سیمم به سیم حضرت زینب (س) وصل است. منظورش این بود که ارتباط قلبی زیادی با بیبی زینب(س)برقرار کرده است.
از نحوه شهادتش اطلاع دارید؟
همسرم با تله انفجاری تکفیریها در منطقه (حما) سوریه به شهادت رسید. با من راجع به شهادتش حرفی نمیزد. به دوستش گفته بود: «خواب دیدم بالای سر دوستم که شهید بود گریه میکنم. آن شهید از خاک بیرون آمد و گفت گریه نکن، پشت سرت را نگاه کن، پشت سرم را نگاه کردم دیدم سرم را بریدهاند و روی سینهام گذاشتهاند.» حشمت با دوست و همرزمش سردار ماشاءالله شیبانی دهقان با تله انفجاری تکفیریها به شهادت رسید.
کدام یک از خصوصیات اخلاقی ایشان بارزتر بود؟
همسرم عاشق سیدالشهدا بود. هرسال ماه محرم لباس مشکی به تن میکرد و نسبت به ائمه اطهار(ع) تعصب داشت. وقتی میشنید تکفیریها به حرم حضرت زینب(س) نزدیک شدند، میگفت غیرتم اجازه نمیدهد تحمل کنم به ناموس اهل بیت(س) تعرض شود. اواخر خیلی وابسته حضرت زینب(س) بود. حشمت خیلی صبور و با گذشت بود و آرامش خاصی داشت. او مانند یاری صدیق و مهربان بود، بعد از شهادتش هم هروقت به مشکلی برمیخورم از روح بلندش مدد میطلبم و به فرموده قرآن که شهدا زندهاند خیلی زود مشکلم حل میشود.
فرزندانتان با شهادت پدر چطور روبهروشدند؟
پسر بزرگم میگوید تا عمر دارم بابا یادم نمیرود. پسرم نمیخواهد من ناراحت شوم. وقتی به مداحی گوش میکنم و اشک میریزم مانع میشود. پسر کوچکم میگوید هر وقت به یاد بابام میافتم اشک در چشمانم جمع میشود دلم برای فرزندانم میسوزد. دیگر باید برایشان هم پدر باشم و هم مادر، یتیمی فرزندانم فدای حضرت زینب (س). دوست دارم پسرانم راه پدرشان را ادامه دهند، همسر شهیدم میگفت پسرم حسین باید احکام اسلام را یاد بگیرد یعنی روحانی و پسر کوچکم باید پاسدار اسلام شود و برای تبلیغ و حمایت از اسلام دفاع کند. پسر کوچکم میگوید من باید راه پدرم را ادامه بدهم و شهید شوم.
حضور شهیدتان را در زندگی احساس میکنید؟
بعضی وقتها که مشکلی برایم پیش میآید و خسته میشوم به حشمت میگویم نگذار عذاب بکشم، انگار صدایم را میشنود و مشکلم رفع میشود. برای کارهای روزمرهام روحش کمکم میکند، او به من یاد داده دنیا محل آزمایش است، محل آسایش نیست.
به نظرتان همسر شما خود را لایق شهادت کرده بود؟
خودم عقیدهام این است که امام حسین(ع) انتخابش کرد. امام حسین(ع) محرم سال 61 هجری که به مصاف دشمنان اسلام ناب محمدی رفت زن و بچه و اهل بیت خود را با خودش همراه کرد، اهلبیت امام حسین(ع) مصیبت را تحمل کردند. ما هم باید این راه را ادامه دهیم. من وقتی شوهرم شهید شد، از عقیله بنیهاشم خواستم به ما صبر بدهد و کمک کند.
راجع به مظلومیت مردم سوریه چه میگفت؟
میگفت مردم بیچارهای هستند مردم سوریه خیلی آدمهای خوبی هستند منطقه لازقیه و حما منطقه شیعه و سنینشین بود اما مردم در کمال دوستی و آرامش زندگی میکردند. امنیتی که ما داریم کشورهای منطقه ما ندارند، مردم سوریه رهبر ما را خیلی دوست دارند. یکی پدرش شهید شد عربی میگفت فدای رهبرم آیتالله خامنهای شوم. آقا امامحسین(ع) قبول کند پدرم فدای آقای خامنهای. شوهرم میگفت من از محبت آنها به رهبرم تعجب کردم.
|